۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

گپی دلسوزانه با کارشناسان وبلاگی !!!




گپی دلسوزانه با کارشناسان وبلاگی !!!


گپی دلسوزانه با کارشناسان وبلاگی !!!


به یاد دارم پس از تجمعات و تحصن سال 82 و 83 معلمان ، زمانی که هزینه فعالیت های صنفی و مدنی بالاتر رفت و به اصطلاح " برخی از معلمان از تشکل ها عبور کردند " بازار شبنامه ها و اطلاعیه های بی نام و نشان و توزیع آن به شدت داغ شد !




هفته و روزی نبود که این گونه نامه های بی اسم و رسم در مدارس توزیع نشود و جالب آن که منبع تولید آن نیز مشخص نبود !


حتی مرحوم " غلامرضا قنبری " مسئول اجرایی سازمان معلمان ایران در همان روزها به جرم همراه داشتن یکی از این اطلاعیه ها دادگاهی و با تودیع وثیقه آزاد شد ...


این یک واقعیت است که فعالیت های اجتماعی هیچ گاه تعطیل نمی شود ، اما ممکن است بنا بر شرایط ، نحوه و فرآیند آن تغییر کند . در هر صورت ، شفافیت اصلی است که در صورت وجود " آزادی و امنیت " رعایت می شود و چنان چه هزینه فعالیتی مانند " وبلاگ نویسی " افزایش پیدا کند سرانجامی بهتر از همان شبنامه ها آن هم در فضای پایان ناپذیر و غیر قابل کنترل اینترنت نخواهد داشت !


چندی است محدودیت و فشارهای مختلف در عرصه وبلاگ نویسی افزایش پیدا کرده است ؛ گویی اهمیتی در سطح روزنامه و نشریه عمومی پیدا کرده است !


خانم " سمیه توحید لو " مدیر وبلاگ " بر ساحل سلامت " یادداشتی با عنوان " گپی دلسوزانه با کارشناسان وبلاگی !!!


به رشته تحریر درآورده است که حاوی نکات و موضوعات مهمی در عرصه فعالیت مجازی است .


این یادداشت را می خوانید :


« اینکه مدتها و بلکه سالهاست که نمی نویسی اصلا مهم نیست. اینکه تعداد خواننده ات هم چقدر بوده، در ادامه کار فرقی نمی کند. حتی اگر کمتر از انگشتان دست بوده باشد. مهم این است که وقتی همه راه ها را رفتند و تمام برگه های ساخته شده در پرونده را بالا و پایین کردند و به عبارتی چیز دندان گیری حاصلشان نشد، باید از این فضای مجازی و از این وبلاگستان که به مانند خاری در چشم شده است این روزها مایه بگذارند.


وجه اشتراک تمام بازجویی ها درباره اغلب کسانی که به تازگی در بازداشت به سر برده اند و تازه آزاد شده اند، جلسه بازجویی و تفتیش عقاید درباره وبلاگ است. البته اگر صاحب خانه ای کوچک در این فضای بزرگ بوده باشند. از استاد گرفته تا دانشجو و از فعال سیاسی تا فعال اجتماعی، خانه های کوچکشان که ستونش از نوشته های ذهن است ظاهرا عمارتی بزرگ دربرابر دید عده زیادی شده است.














هرچند تنها وبلاگ و وبلاگ نویسان نیستند. تمام شبکه های اجتماعی به نوعی مقصران اصلی حوادث اخیر شده اند. کسانی که حتی نمی دانند توییتر چیست، حتی نمی دانند قابلیت های جایی مانند فیس بوک کدام است، به راحتی همه آنها را محکوم می کنند. غافل از اینکه هرکدام از اینها تنها یک ابزار است. ابزاری که به تنهایی نه برای جاسوسی و نه برای هیچ فعالیت سیاسی مناسب نیست. ابزاری است که هرکس به تناسب توان خودش و داشته هایش در اینترنت از آنها استفاده می کند. نوشتن جملات ۱۴۰ کاراکتری در توییتر، نوشتن وبلاگ با نهایت (دست بالا) چند هزار خواننده ثابت چیزی نیست که این قدر مهم باشد. چیزی نیست که به تنهایی اتهام زایی کند و باعث تضعیف پایه های حکومت گردد. گاهی حس می کنم همین ترس، همین انسدادها و همین بستن ها و اجازه نوشتن ندادن هاست که در نهایت تاثیرات مخرب تری را برجای خواهد گذاشت. متاسفانه کسانی که این روزها فضای مجازی را هدف قرار داده اند، صاحب اطلاعات بسیار کمی از این فضا هستند. قابلیت هایش را نمی شناسند زیرا اگر می شناختند، از آن استفاده می کردند و تلاش برای مهارش نمی نمودند. این روزها کسانی که به دنبال محو نوشته ها در این فضا هستند افرادی شده اند که از دور دستی بر آتش دارند. فعال بودن در فضای مجازی را نمی شناسند. نهایت آشنایی شان پرینت هایی از مطالب نوشته شده در وبلاگهای کسانی است که این روزها در بندند یا نوشته هایی که درباره در بند کشیده شدگان نوشته شده است. پرینت هایی که با ردهایی از ماژیک فسفری های لایت هم شده اند. و سوالاتی که به قولی متهمین باید پاسخ دهند.


امروز فضای مجازی، فضای ناشناخته و یا بد شناخته شده ایست که دائم در حال محکوم شدن است. هر تولیدی در آن مورد بازخواست قرار می گیرد. اما اگر بودند افرادی منصف و آگاه در حاکمیت که کمی این فضا را می شناختند حتما آنها را به منع این روش فرا می خواندند. فضای مجازی خاصیت مجازی دارد. بسیاری از چیزها در آن حقیقی نیست. اما در جایی که آزادی هست افراد حقیقی هم در آن حضور دارند و حقیقی می نویسند. همین حضور افرادی که می شود به نامشان و حضورشان اعتماد کرد باعث می شود این فضا پربار شود و گاهی تولیدات قابل توجهی به لحاظ محتوایی در آن دیده شود. اما به محض اینکه فشارهایی از این دست بر آن وارد آید، این نوشته ها کم نمی شود اما وبلاگ ها و آی دی های جدید با اسامی غیر حقیقی مانند قارچ از زمین اینترنت خواهد رویید. عده زیادی ترجیح می دهند نامشان در پشت نوشته هایشان مخفی بماند تا بتوانند راحت بنویسند. شفافیت در این فضا از بین خواهد رفت و اهمیت نوشته ها به دلیل کاهش اعتماد کاهش پیدا خواهد کرد. شاید امتحان کرده باشید که نوشته هایی که دارای نویسندگان حقیقی در این فضای مجازی هستند بیشتر خوانده می شود و در فضای حقیقی به آنها استناد می شود. بردن این فضا به سمت عدم شفافیت یعنی رسیدن به همان فضایی که در ابتدای ورود اینترنت بر این مکان حاکم بود. آن روزها کم بودند کسانی که جزات با نام خود نوشتن را پیدا می کردند. اگر هم با نام می نوشتند، از همه چیز نمی گفتند.


یکی از مصداق های بارز کنترل کردن و نه مدیریت کردن، همین رفتار حاکمان با فضای مجازی است. اینترنت را نمی توان در قبضه خود در آورد. اگر با فضایش مشکل دارند نباید با ف ی ل ت ر ینگ به دنبال حل آن باشند. اگر با نوشته ها مشکل دارند نباید با تحدید نویسنده دنبال حل آن باشند. اگر با ابزارها مشکل دارند نباید با متهم کردن آن شبکه و ابزار به جاسوسی دنبال حل آن باشند. نتیجه همه این کارها می شود مجازی تر شدن این محیط مجازی. در شبکه های اجتماعی مثل فیس بوک دیگر تمام نام های خانوادگی می شود یا ایرانی یا تهرانی و … امضای پای نوشته ها می شود نامعلوم. این فضای غیر شفاف نه برای کنترل حاکمیت مطلوبست، نه برای بهره بردن درست و کارآمد از فضای اینترنت. هم کاربران و هم حاکمان نفعی از آن نخواهند برد. در هر صورت اینترنت می ماند و نوشته ها نوشته می شود و …


در کار ملک گاهی باید کمی صبور بود و به اندازه اندک نوشته ای در گوشه وبلاگی آزادی ِ نقد را تحمل کرد. هر چند برای ملکداری بیشتر از آن نیاز است ».



هیچ نظری موجود نیست: