۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

"وضعیت آموزش و پرورش "




آقای " طاهر قادر زاده " مدیر وبلاگ چزو در مطلبی با عنوان "وضعیت آموزش و پرورش " به ذکر پاره ای از مشکلات آموزش و پرورش پرداخته است .
این مطلب را در زیر می خوانید :




آقای " طاهر قادر زاده " مدیر وبلاگ چزو در مطلبی با عنوان "وضعیت آموزش و پرورش " به ذکر پاره ای از مشکلات آموزش و پرورش پرداخته است .

این مطلب را در زیر می خوانید :

در مقدمه بعضی از کتابهای درسی نوشته شده که: " بدون علم نمی توان جامعه ای مستقل ، آزاد و سربلند بوجود آورد." و یا " ایجاد توانایی تفکر و تقویت فکر از اهداف برنامه درسی است."


وجود هرکدام از این جملات و جملات مشابه دیگر ظاهراً مؤید این نکته است که سیستم تعلیم و تربیت کشور، اصول اولیه توسعه و راه پیشرفت کشور را شناخته است! و در زمانه ی صدارت کلی گویی ها و مغالطه کاری ها، برخی از اهدافش را شفاف بیان کرده است! تا اینجا سخن از این الزامات هر چند ناکافی، باز جای شکر دارد. اما ...


این روزها در بیشتر سخنرانی ها، برنامه ها، جشن ها و عزاداری ها، بحث هجمه فرهنگی و جنگ نرم افزاری و لزوم مقابله با آن، به موضوعی روزمره و حتی تبلیغی بدل شده است. اما یک نکته بسیار اساسی در این بین مورد ظلم (و حتی می توان گفت) خیانت واقع شده، که دلیل این کار جز دو مورد چیز دیگری نمی تواند باشد: 1-ناآگاهی 2-خدمت به دشمنان مردم. و آن هل دادن سیستم تعلیم و تربیت و فرهنگ به سوی نابودی است! دلیل این ادعا را با طرح چند سوال به خوبی می توان در یافت:


آموزش علم چگونه میسر است؟ پرورش افراد صاحب فکر به چه ابزارهایی نیاز دارد؟ برنامه های قابل قبول و قابل دفاع آموزشی، پرورشی و فرهنگی دستگاه عریض و طویل آموزش و پرورش در این سال ها، جز چند اقدام سیاسی، کدام ها هستند؟ ایجاد کلاس های 40-45 نفره با اهداف یک سیستم تعلیم و تربیت انسانی و با توسعه کشور، چه میزان همخوانی دارد؟ طرح سازماندهی نیروهای انسانی، جز ایجادمشکلات عدیده در بخشهای مختلف، چه دستاوردهایی داشته و چه بلایی مانده که بر سر آموزش و پرورش بیاورد که تا به حال نیاورده است؟ طرح "اورجینال" و بومی کلاسهای چند پایه در مدارس راهنمایی* با کدام فلسفه تعلیم و تربیتی مندرج در تز دکترای حضرات همخوانی دارد؟ نیروی مازاد در یک ناحیه و کمبود نیرو در جایی دیگر، نتیجه ندانم کاری کیست؟ نا بسامان کردن ساعات کار معلمان و جبران کسری ساعات موظفی با دروس غیر تخصصی و در مقاطع دیگر و یا عدم به کارگیری نیروهای حق التدریس که 10-12 سال از جوانی خود را با حقوق چند ده هزارتومانی به امید استخدام شدن در آموزش و پرورش سپری کردند، در مسیر اهداف چه کسانی است و با کدام اصل از اصول انسانی و اسلامی مقاربت دارد؟


از یک طرف با پرداخت چند هزار تومان به نام سهام عدالت به مردم روستاها، سخن از اجرای عدالت می زنند و بوقها را به صدا در می آورند! از طرف دیگر "نرم" مدارس و کلاسها را آن قدربالا می برند تا مدارس آنان را ببندند و با نام وحربه قانون فرزندان همان روستاییان را از تحصیل محروم سازند! و در واقع چندین هزار برابر آن سهام را از فرهنگ و شعور و آگاهی مردم کش بروند!


در مقابل این همه ایجاد محدودیت، چه امکاناتی برای مدارس و دانش آموز ایجاد شده که جرات بیان آن را جز در پشت شیشه تلویزیون داشته باشند؟ سال ها قبل می گفتند اگر مدرسه ای باز شود در زندانی بسته خواهد شد. اکنون که این همه مدرسه بسته شده، به چند زندان نیاز خواهد بود؟


آیا وجود هر کدام از این اقدامات برای اثبات خطرناک بودن چنین برنامه هایی کافی نیست؟ اگر کسی با این مردم دشمنی داشته باشد، جز نابودی آنان چه آرزویی خواهد داشت؟ و کدام نابودی بیشتر و بهتر از نابودی فرهنگی، به ریشه یک ملت تیشه خواهد زد؟ آیا صرف ادعای خدمتگزاری و مومن بودن، می تواند تا ابد پوششی بر چهره آنان شود که نتایج کارشان جزدغل بازی و ریاکاری نیست؟


سخن آخر اینکه: جز حمارمسلکان کسی حمال ایده هایی نخواهد شد که هدفی جز ضربه به فرهنگ و اعتقادات یک ملت ندارند. گرچه میزهایشان را از آنان بازستانند!!!

هیچ نظری موجود نیست: