۱۳۸۹ آذر ۱۹, جمعه

تعاونی فرهنگ و سرمایه دانش (4 ) ، " سازمان معلمان ایران " و " کانون صنفی معلمان ایران "










تجمعات معلمان در سال 1385 نقطه عطفی در مبارزات صنفی به رهبری دو تشکل بزرگ و تاثیر گذار یعنی سازمان معلمان ایران و کانون صنفی معلمان ایران است.
در پاسخ به نظرات آقای مهدی بهلولی که از اعضای کانون صنفی معلمان است به برخی رویدادهای این سال اشاره شده است .
به نظر می رسد که برخی از زوایای این رویداد تاریخی  پس از گذشت چند سال ، نیاز به بازخوانی داشته باشد .
سخن معلم از دیدگاه های همه دوستان  و همکاران محترم در این زمینه  استقبال می کند .

مهدی بهلولی گفت...
درود به پورسلیمان
درباره ی نظر آخرتان می خواهم به دو نکته، کمی بپردازم:
1. کار تئوریک و نظریه پردازی، بی نگاه به واقعیت و شرایط موجود، به کلیشه پردازی نزدیک تر است تا فرآیند راستین اندیشگی، که سخت و ارزشمند و کارساز است. کلیشه های ذهنی،حتی جلوی نواندیشی و نوکاری را می گیرند و اندیشه را از بهنگامی و سودمندی می اندازند. سخن من این است که با توجه به زمانه ی کنونی،این که دوستانمان را،این چنین شتابان، به "عدم صداقت و عقب نماندن از اجتماع "متهم کنیم، اندیشمندانه و هوشیارانه نمی نماید. پشت سنگر "نظریه پردازی" نیز نمی توان به آسانی هر سخنی را که خواستیم بگوییم – که این خود،گونه ای مغالطه می تواند باشد.
2. کانون در دو ماه گذشته،یک بیانیه تحلیلی به همراه چند راهکار داده است و یک پیام تبریک به مناسبت روز دانش آموز. این که شما انتظار داشته باشید در یک پیام کوتاه،شرایط آموزش و پرورش بازنمایانده شود،راهکار ارئه گردد و چه وچه وچه،از دید من انتقاد بجایی نیست. درخور درنگ این که شما هم بدتان نمی آید سلیقه ی نوشتاری خود را برای دیگران،قاعده و قانون بدانید. برای نمونه این که در پیام بهتر است از"صنایع مجازی نظیر ایهام ، کنایه و استعاره" کمک نگرفت!


 
 
 
 
 
 
 

 
دوست عزیز
جناب آقای بهلولی
درود
از این که این بار با منطق و به دور از احساس و خشم سخن گفته اید سپاسگزارم .
مطالبی که در پست قبلی و این بار تحت عنوان چند پرسش و پاسخ آمده است در یک فرآیند به هم پیوسته و سیستمی با توجه به موضوع قابل نقد و تحلیل است . بنده برای سخنان خود و نیز رفتار شناسی حاصل از کنش ها فاکت ها و مصادیقی دقیق ذکر کرده ام .
انتظار این است اگر نقدی صورت می گیرد دقیق و مشخص باشد .
از کجا و با توجه به کدامین قرائن ، شواهد و یا مصادیق به این نتیجه رسیده اید که روند کنونی به کلیشه پردازی نزدیک تر است تا فرآیند راستین اندیشگی ؟
با استناد به کدام رفتار و یا گفته به این استنتاج منطقی رسیده اید که سخن معلم بی نگاه به شرایط و یا واقعیات موجود سخن می گوید ؟
آیا منظورتان از این سخن آن است که با توجه به شرایط کنونی و احتمالا سوء استفاده دیگران سخن معلم سکوت کند و یا انتقاد نکند تا حصول شرایط مناسب و به قول شما اندیشمندانه تر و یا هوشیارانه تر ؟
آیا پس از آن و در هنگام حصول همان شرایط موردنظر شما ، متهم به محافظه کاری و یا سیاسی کاری برای حصول منافع نخواهیم شد ؟
آیا این که اکثریت هیات مدیره شرکت تعاونی سکوت کرده اند و سخنی نمی گویند و سخن معلم با صراحت خواهان پاسخگویی دوستان شده است نشانه صداقت دوستان است ؟
آیا ارسال پیامک شرکت تعاونی در خصوص معرفی اعضا پس از انتقاد سخن معلم از این رفتار و پس از گذشت بیش از 10 روز از برگزاری انتخابات نامش صداقت است ؟
به یاد دارم سخن معلم مطلبی را در مورد حمایت کانون صنفی معلمان از وزارت آقای حاجی بابایی منتشر کرد .
بلافاصله و در همان روز آقای محمود بهشتی لنگرودی به عنوان سخنگوی کانون با من تماس گرفت و جزییاتی را عنوان نمود .
سوال این است که آیا وضعیت و یا شرایط تغییر کرده است ؟
چرا دوستان زحمت پاسخگویی را به خود نمی دهند ؟
سخن معلم بارها انتقادات زیادی را از طیف صنفی کانون مطرح کرده است .
مطالب زیادی را در موضوع صنف و سیاست نگاشته است .
چرا تاکنون سخنی نگفته اید؟
آیا اکنون که نوبت به شما رسیده است باید اندیشمندانه و یا هوشیارانه عمل کرد ؟!
آیا در صورت تحقق چنین آموزه ای ، نامش مصلحت کاری و یا سیاسی کاری نخواهد بود ؟
آیا به عنوان نمونه ، شما رفتار برخی اعضای کانون صنفی را در مورد شورای فعالان صنفی - مدنی از یاد برده اید ؟
آیا این اعضا در آخر و برخلاف میثاق تدوین شده کنار نکشیدند ...
مقارن با تجمعات بهمن و اسفند 1385 سازمان معلمان ایران و کانون صنفی معلمان دو تشکلی بودند که از ابتدا با فراخوان اعضای خود از مناطق منجر به شکل گیری آن تجمعات تاریخی شدند .
همه اعضای سازمان و کانون برای این فراخوان ها زحمت کشیدند .
اما زمانی که نوبت به مذاکره و نیز ملاقات با مسئولان و نمایندگان رسید برخی دوستان شما به جد و اصرار خواهان کناره گیری سازمان معلمان ایران از این مذاکرات شدند !
عمده دلایل آن ها این بود که سازمان معلمان ایران یک تشکل سیاسی است و ما اصولا اجازه ورود این تشکل را به مذاکرات نخواهیم داد !
آیا تا قبل از شکل گیری تجمعات بزرگ جلوی مجلس و فراخوان اعضا ، سازمان معلمان ایران تشکلی صنفی بود که به یک باره و در پای میز مذاکره به تشکلی سیاسی تبدیل شد ؟ !
آیا این تغییر مواضع نشانه صداقت بود ؟
در اوایل شکل گیری این تجمعات ، دوستان و از جمله بنده سخنرانی کوتاهی در مقابل مجلس داشتیم اما به محض این که عدد بالا رفت دیگر به زور نوبت حتی به سخنرانی دبیر کل سازمان معلمان می رسید...
آیا این نشانه صداقت بود ؟
جناب بهلولی !
از این دست موارد زیاد است ...
اما بنا بر همان عناصر " هوشیاری " و " اندیشمندی " فعلا در باب ذکر مصادیق و شواهد در اثبات عدم صداقت برخی دوستان به همین مقدار بسنده می شود ...
جناب بهلولی !
بنده از مصاحبت با شما خوشحال و این فرصتی مغتنم برای سخن معلم است که از دیدگاه های شما بهره مند شده و چراغ راهنمای خویش قرار دهد .
اما ای کاش دوستانی دیگر همچون آقای بهشتی به عنوان سخنگوی کانون و نیز مدیر عامل شرکت تعاونی فرهنگ و سرمایه دانش پا پیش می نهادند و ما را مستفیض از نظرات و راهنمایی های خود می کردند .
چرا دوستان و از جمله شما وارد اهم و نیز جزییات مطالب مطروحه در پست های اخیر نمی شوید و تنها به ذکر تعدادی جمله کلی بسنده می فرمایید ؟
چرا در مورد نظریات قبلی و فعلی سخن معلم در باب صنف وسیاست سخن نمی گویید ؟
دوست گرامی !
دادن و یا ندادن بیانیه و یا پیام در اختیار هر تشکل و اعضای آن است و سخن معلم خوشحال است که در این فضای بسته کنونی ندایی هر چند ضعیف بر می آید و این موجب خرسندی و قدردانی از اعضای محترم کانون صنفی معلمان است .
اما محتوای یک پیام و یا بیانیه می تواند وضعیت آن تشکل را تا حدود زیادی باز نمایاند .
حتی سخن معلم از سازمان معلمان ایران و دبیر کل آن انتقاد کرد که در این مورد سخنی نگفته است .
ولی بزرگنمایی این انتقاد از جانب سخن معلم و یا آقای شیرزاد عبداللهی نسبت به پیام کانون صنفی معلمان به مناسبت 13 آبان نمی تواند انتقادات و موارد دیگر را به ورطه فراموشی سپرده و یا تعبیه حائلی برای پنهان ماندن از همان موضوع اصلی که" شرکت تعاونی فرهنگ و سرمایه دانش " می باشد قرار بگیرد !
سخن معلم هیچ گاه به خود اجازه نمی دهد که به ساحت دوستان بزرگ و دلسوز بی ادبی کرده و یا قاعده و یا قانونی را برای آن ها وضع نماید .
سعی کرده و می کنم که از صنایع مجازی استفاده نکنم .
اما انتظار این است که انتقاد باید شفاف ، دقیق و به دور از کلی گویی و مبهم نمایی باشد .
از نظر و نقد شما سپاسگزار بوده و هستم .


مهدی بهلولی گفت...
درود به پورسلیمان
1. شما در نوشته ی نخست و دوم خود درباره ی شرکت تعاونی فرهنگ و سرمایه دانش، به گونه ای ملایم و بخردانه،با دوستان دغدغه های خود را به میان گذاشتید؛ که از دید من،کار پسندیده و درستی بود. در این دو نوشته نیز به مسائل دیگری نیز همچون چگونگی پیوند میان صنف و سیاست اشاره کردید- من نیز پیش از این، درباره ی این موضوع،تا اندازه ای اندیشیده، پی گیری و مطالعه کرده و نوشته ام و بر این باورم که جستاری گشوده و مهم است. به گفته ی خودتان نیز،هاشمی نیز در کامنت کوتاهی از این روند استقبال کرده است. این که شما انتظار پاسخ گویی بیشتر و درست تری داشته اید نمی تواند دلیل مناسبی باشد برای سخنان دیگر شما، از آن دست که در زیر کامنت ناشناسی که پرسیده بود "آیا امیدی به تشکل ها ی معلمان هست؟" گفتید.
از دید من کلیشه اندیشگی شما،خود را در این جمله ها نشان می دهد : " یک زمانی آدم خودش از یک کاری خسته می شود و دیگر نمی تواند ادامه دهد . انسان دور اندیش و منطقی و به قولی سیاست مدار باید این زمان مناسب را تشخیص دهد ؛ قبل از آن که دیگران مبادرت به این کار کنند. نمی شود دو پهلو عمل کرد هم این را داشت هم آن را ! انگار همه چیز یک جوری دائم بازتولید می شوند. این یعنی عدم صداقت. من فکر می کنم دوستان ما ، هم می خواهند همان موقعیت سابق یعنی " عنوان " فعال صنفی را داشته باشند و هم می خواهند که از قافله اجتماع عقب نمانند!" این جمله ها با فضای دو نوشته ی نخست،متفاوت است. گویی با یک پیش فرض اندیشگی و یک الگوی رفتاری کلی پذیرفته شده برای همه ی انسان ها،با کمترین نشانه و قرینه، به یک تعمیم ناروا دست زده اید. پس از آن نیز، به پیروی از شیرزاد، پیوندی ضمنی یافته اید میان این "بازتولید"رفتاری تاریخی و پیام کوتاه کانون.
2. گویا شما دل پری از رفتار گذشته ی برخی عضوهای کانون دارید. راستش من در جایگاهی نیستم که به ارزیابی این مواردی بپردازم که شما گفته اید و درستی و یا نادرستی آنها را روشن نمایم. من تنها خواستم بگویم بهتر است بر همان شیوه ی دو نوشته ی نخست باشید،که بی گمان بخردانه و هوشیارانه تر است.
پایدار و پیروز باشید.


 
 
 
 
 
 
 
 
 
دوست عزیز
جناب آقای بهلولی
درود
موضوع یادداشت نخست این بود :
" حاشیه ای بر انتخابات هیات مدیره تعاونی فرهنگ و سرمایه دانش " - جمعه ۱۴ آبانماه ۱۳۸۹ – این یادداشت برای ثبت در تاریخ نگارش شد ."
پیام اصلی این یادداشت این بود :
" فعالیت اقتصادی در دراز مدت و با توجه به ماهیت آن نوعی " حس محافظه کاری اجتماعی " و به تبع آن " توجیه " که البته خاص و ملازم فعالیت های اقتصادی جهت تضمین سرمایه ، پاسخگویی به سهام داران و نیز گسترش فعالیت ها حداقل جهت پرداخت سود و جلوگیری از زیان دهی است را به دارندگان آن القا نماید .
این یک اصل گریز ناپذیر و طبیعی در این گونه فعالیت هاست و ارتباطی به مولفه های دیگر همچون کاریزمای شخصیتی ، خود ساختگی فرد وسایر مولفه ها ندارد . "
آیا این سخن غیر منطقی است ؟
آیا دوستان سرمایه اجتماعی جهت تشکیل این تعاونی را از کجا به دست آورده اند ؟
آیا این ماحصل شخصیت حقیقی بوده است و یا این که متاثر از فعالیت های صنفی و در ارتباط با کنش های اجتماعی بوده است ؟
موضوع یادداشت دوم به گونه ای رد نظریات آقای شیرزاد عبدالهی در باب جدایی مطلق صنف و سیاست و نیز حمایت از کلیت کانون صنفی معلمان و بی معنا بودن انشعاب طیف صنفی و ارائه یک تئوری مشخص برای کنش های صنفی و ارتباط آن با سیاست بوده است .
این که نباید به صورت مطلق حامی نظریه ای شد که هیچ گونه پشتوانه تئوریک و یا منطقی برای آن وجود ندارد .
در این یادداشت به نکته مهمی اشاره شده است و آن ارتباط احزاب سیاسی و اصناف و نیز رعایت اصل تقارن بوده است .
منظور اصلی این یادداشت این بوده است که باید مطالبات صنفی در یک زمینه اجتماعی و نیز سیاسی مورد بررسی و پیگیری قرار گیرند.
سعی کرده ام که زیاد حاشیه نروم و در یک دامنه منطقی به بحث ادامه دهم .
سعی کرده و می کنم که پیش داوری نسبت به وقایع نداشته باشم اما می توان با توجه به قرائن نسبت به رفتارهای آینده و تجارب گذشته پیش بینی کرد .
اما نکته مهم توجه به واقعیات است . ما محدودیت ها و نیز فشارها را درک می کنیم و به آن واقفیم .
اما آیا واقعا به اصل تناسب با شرایط و نیز ظرفیت ها توجه می شود ؟
آیا این سکون همه می تواند متاثر از این محدویت ها باشد ؟
دوستان بهتر است به افکار عمومی فرهنگیان و بازخورد فعالیت ها و مقایسه آن در گذشته و حال توجه داشته باشند .
توجیه نمی تواند وسیله مناسبی برای توضیح این رفتارها باشد و در این مورد باید صادق بود .
و اما این که گفته اید من دل پری از آن ها دارم نوعی پیش داروی احساسی نسبت به فاکت ها و مصادیق تاریخی است . هدف نگارنده از بیان این مسائل نه عقده گشایی و نه انتقام و... است .
منظور در درجه نخست بیان مصادیق و مدارکی برای تایید عدم صداقت برخی دوستان و نیز بازنویسی و بازخوانی ضمنی و البته واقعی وقایعی بوده است که کم تر کسی تاکنون به آن پرداخته است .
هدف کنار زدن ابهام ها و نیز تنویر افکار عمومی برای تحقق اصل عدالت است و جوهره این آموزه پای بندی همه به رعایت اصل " گفت و گو " و نیز احیای اصل صداقت در روابط میان فردی بوده و می باشد .
همواره سربلند و کامیاب باشید.


ناشناس گفت...
با سلام
دوست گرامی آقای بهلولی
 1- شما که عضویت دوستان را در هیأت مدیره نادرست نمی بینید ، فکر می کنم نظر سنجی مد نظر نبود بلکه پاسخگویی دوستان در رابطه با فعالیت های اقتصادی وربط آن با فعالیت های صنفی در نظر بود .
2- موقعیت در حالت عادی نبودن و فاصله نگرفتن از کارو تلاش گذشته یعنی چه ؟ آیا دادن یک بیانیه وپیام کوتاه را تلاش و کوشش می دانید ؟ ظاهرا شما علی رغم ادعای تان صنف وسیاست را به هم گره زده اید چرا که فعالیت های صنفی کاری به شرایط کنونی وپیش گرفتن رویه ی محافظه کارانه ندارد .
3- از کارتـئوریک ونظریه پردازی سخن رانده بودید !
 دوست عزیز این مسئولیت ها را به فعالان سیاسی واگذارید و لا غیر .
4- در جای دیگر آقای پورسلیمان را به پیروی از آقای شیرزاد متهم کرده اید ! تا جایی که به یادم می آید دادگاهی تشکیل نشد تا ایشان تفهیم اتهام شده و محکوم گردند که متعاقب آن انگشت اتهام به سینه ی آقای پورسلیمان هم روانه گردد . از نظر من مباحث و انتقادات آقای شیرزاد عبدالهی همچنان پابرجا بوده و از طرف دوستان پاسخی منطقی داده نشد ،( گر چه نتیجه ی یکطرفه به قاضی رفتن راضی برگشتن را به دنبال دارد ) ضمن اینکه نظرات این دو همکار محترم کاملا با هم متفاوت است . که مطمئنا میدانید ولی عنوان نمودن آن جهت مخدوش کردن اذهان وسوق به حاشیه بد نمیباشد .
آقای بهلولی این شمایید که واقعیات را باید ببینید ، اگر تحمل نقد از خود را ندارید بهتر است سکوت کنید و مسائل را به حاشیه نکشانید ! و اگر وکالت پاسخگویی از سوی دوستان را دارید لازم است شهامت ثبت تاریخی آن را هم داشته باشید .
به امید راستی ، صداقت و شهامت .







 
 
 
 
 
 
درود
دوست محترم ناشناس
نکاتی لازم است که باید گفته شود :
ماده 27 اساسنامه سازمان معلمان ایران به صراحت تاکید دارد که فعالیت های صنفی سازمان نباید تحت الشعاع فعالیت های سیاسی قرار گیرد .
بر همین اساس سخن معلم نیز همواره سعی کرده است که در این امتداد و راهبرد حرکت کند .
اما متاسفانه هر دو طیف کانون صنفی معلمان علاقه وافری به چرخش در عالم سیاست دارند و البته آن را پنهان هم نمی کنند .
نگاهی به وبلاگ طیف صنفی و به عنوان مثال پیام کانون به مناسبت 13 آبان این موضوع را بیشتر می نمایاند.
در این زمینه از ذکر مصادیق خودداری می شود . اگر فردی خواهان آن باشد مصادیق به تفکیک ارائه خواهد شد .
... پس از تجمعات بهمن و اسفند 1385 و تشکیل پرونده برای فعالان تشکل ها ، احکامی از سوی شعبات مختلف دادگاه انقلاب اسلامی برای این فعالان صادر شد .
هم زمان ، احکامی نیز از سوی هیات های رسیدگی به تخلفات اداری نیز برای این فعالان هم در سازمان معلمان ایران و هم در کانون صنفی معلمان صادر گردید.
شاید در میان فعالان تشکل ها ، آقای محمود بهشتی لنگرودی که تقریبا در تمامی تجمعات تریبون در اختیار وی بود از معدود کسانی بود که حکم برائت برای ایشان صادر شد .
متعاقب این تصمیمات ، فعالان این دو تشکل تصمیم گرفتند که دیداری با مقامات و مسئولان به ویژه قضایی داشته و آن ها را نسبت به جریان واقعی پرونده ها آگاه کنند ؛ شاید بتوان یک حکم کلی مبنی بر برائت برای همه فعالان اختیار کرد .
در جلسه ای که با آقای دری نجف آبادی دادستان وقت کل کشور و در دفتر ایشان داشتیم همه فعالان تشکل ها به نوعی صحبت کردند .
نوبت که به آقای باغانی دبیر کل کانون صنفی معلمان رسید ایشان در تعریف سازمان معلمان ایران آن را یک تشکل سیاسی و کانون صنفی معلمان را یک تشکل صنفی نامید .
این سخن پس از جلسه با اعتراض برخی و از جمله بنده روبه رو شد .
و البته آقای باغانی نیز سخن خود را تصحیح نمود...
( گزارش کوتاه این دیدار در نشریه نگاه وزارت آموزش و پرورش و در تابستان 1386 منعکس شده است ) .
... در تجمعات جلوی مجلس و در ماه بهمن سازمان معلمان ایران در اعتراض به آزمون موهن سوالات ضمن خدمت در مورد پیامبر اکرم ( ص ) بیانیه ای صادر و البته تصمیم گرفت که آن را در این تجمعات و بین اعضا پخش کند .
در همان تجمع و به محض پخش این بیانیه برخی از تجمع کنندگان که البته برخی از اعضای کانون صنفی بودند با شدت و همچون برخی ماموران جلوی پخش آن را گرفتند .
همان موقع بنده به برخی از اعضای شاخص کانون نسبت به این مساله اعتراض کردم و البته پاسخ این بود :
" این تجمع برای مطالبات صنفی تشکیل شده است و سیاسی نیست "
حال سوال این است که تا چه حد گویندگان این جمله و حامیان آن به این آموزه ها پای بند بوده و به آن احترام گذاشته اند ؟
سازمان معلمان ایران به هیچ وجه قصد ندارد جای کانون صنفی را بگیرد و یا آن را اشغال کند بلکه از ابتدا براساس یک تئوری مشخص و شفاف حرکت کرده است و نیز همیشه سعی کرده است تا در مقام تئوری و عرصه عمل یکسان باشد .
... هسته فکری شورای فعالان صنفی - مدنی و در ابتدا با شرکت آقایان علی رضا هاشمی ، محمود بهشتی لنگرودی ، نورالله اکبری ، علی اکبر باغانی ، علی پورسلیمان ، سید محمد مرد و محمد تقی فلاحی تشکیل شد .
پس از برگزاری جلسات متوالی و طولانی حتی اساسنامه ای نیز تدوین و بعدها برخی دیگر از فعالان تشکل ها به آن اضافه شدند .
می توان این گونه بیان کرد که برگزاری تجمعات بهمن و اسفند 1385 از مصوبات این شورا بوده است .
اما این جلسات به محض شکل گیری این تجمعات تعطیل و دوستان به گونه ای ضمنی تصمیم گرفتند که این تجمعات را از مجرای کانون صنفی معلمان پی گیری کنند و ما هم به تصمیم آن ها احترام گذاشتیم .
در ابتدای شکل گیری تجمعات جلوی مجلس قرار نبود که نه سازمان معلمان ایران و نه کانون صنفی معلمان بنری از خود را در معرض دید همگان قرار دهند .
اما به محض استقبال معلمان از این تجمعات ، به یک باره بنر کانون صنفی معلمان بالا رفت که البته در برخی رسانه های خارجی و نیز بیانیه ها و یا پیام های کانون به خوبی هویدا و آشکار است . همان موقع بنده به آقای بهشتی اعتراض کردم و تنها پاسخ ایشان سکوت بود ...
بحث بر سر این است که اگر کسی تابلوی صنفی می افرازد باید به آموزه های آن نیز پای بند باشد ، سیاسی کاری هم نباید انجام دهد ، دیگران را هم نباید دور بزند ...
باید که صداقت داشته باشد .
به قولی " سیاست ورزی " با " سیاسی کاری " تفاوتی ماهوی دارد.
این که سخن معلم مساله ای به نام " صداقت " را مطرح و از آن دفاع می کند بحثی ابتدا به ساکن نبوده و مسبوق به سابقه است و ما نیز تصمیم گرفته ایم جهت ثبت در تاریخ و تنویر افکار عمومی آن را منتشر کنیم .
اگرچه پایه رفاقت و دوستی و نیز باب گفت و گو و مفاهمه با همه دوستان برقرار است و سخن معلم نیز از این دیدگاه ها استقبال می کند .

۷ نظر:

سخن معلم گفت...

دوست عزیز و گرامی
جناب آقای ایران نژاد
از این که پس از یک وقفه چند ساله بنده را مستفیض از نظرات خود نمودید بسیار مشعوف و سپاسگزارم .
مطلب شما را چندین بار خواندم .
سخن معلم همواره از کلیت کانون صنفی معلمان ایران دفاع کرده و خواهد کرد .
ما نیز از این جدایی و افتراق ناراحت و نگرانیم .
نگران از این که سرمایه های اجتماعی ولو کوچک به حراج گذاشته می شود اما بهترین راه برای رسیدن به یک نقطه مشترک و حس جمعی همانا گفت و گو و مفاهمه است .
این جانب و دوستان سعی کرده ایم که وارد اختلافات درون تشکلی نشویم و اعتقاد داریم که این گونه مرز بندی ها اکثرا ساختگی بوده و می توان به توافق رسید .
بر عکس برخی که علاقه مند به بزرگ کردن این اختلافات بوده و آن را تشویق هم می کنند !
دوست عزیز !
سخن معلم بارها مطالبی را در مورد صنف و سیاست نگاشته است و بیشترین انتقاد را هم از طیف صنفی کانون کرده است نه بدین جهت که ما علاقه و یا رابطه خاصی با دوستان به قول شما " به حق تجاری و سیاسی " داریم !
مطالب اخیر سخن معلم و با موضوعیت تعاونی فرهنگ و سرمایه دانش بیشترین انتقاد را به دوستان مقابل شما داشته است .
به نظر می رسد شما نیز بدون وارد شدن به مباحث تئوریک و نظری و با محوریت " صنف و سیاست " درصدد اثبات برتری خود و راه خویش نسبت به طیف دیگر کانون هستید !
سخن معلم بر اساس شواهد و نیز فاکت ها مختلف بر این باور بوده است که طیف صنفی کانون فاقد پشتوانه تئوریک برای این انشعاب خود بوده است .
البته این نقص به شما بر نمی گردد و این ماهیت جامعه ایرانی است .
سه نفر تصمیم به کار جمعی می گیرند ، روز بعد به علت پاره ای اختلافات آهنگ جدایی سر می دهند !
نوع موضع گیری های طیف صنفی کانون و نیز مطالبی که در وبلاگ آن می آید چندان تفاوتی با طیف دیگر ندارد بلکه شاید طیف صنفی سیاسی تر نیز باشند !

سخن معلم گفت...

به عنوان نمونه ، نظر شما در مورد عضویت آقای محمد خاکساری در شورای ملی صلح و در بخش هیات بازرسی این شورا چیست ؟
نظر شما به عنوان دبیر کل طیف صنفی کانون صنفی در مورد این جملات که در سخن معلم و در یادداشت " تعاونی فرهنگ و سرمایه دانش ( 2 ) ، صنف همان صنف است و سیاست همان سیاست ... فقط آدم ها عوض شده اند ! منتشر شده است ، چیست ؟
« به عنوان نمونه ، بازگویی نامه معلم در بند آقای هاشم خواستار با حذف برخی بندها و جملات اصلی و نام بردن مداوم از وی تحت عناوین " معلم صنفی و... " که اتهام وی نمی تواند هیچ گونه ارتباطی با فعالیت های صنفی او داشته باشد می تواند تنها گوشه ای از این بلاتکلیفی در ارائه تئوری مشخص در یک جامعه توسعه نیافته و البته پرمدعا باشد .
در نسبی بودن مفاهیمی چون صنف و سیاست و نیز چاشنی " صداقت " برخی دوستان همین بس ؛ هنوز هم الصاق اجباری و یا زورکی صفت " صنفی " به یک فعال مدنی چون آقای هاشم خواستار و در مقابل به محاق بردن فعالانی دیگر همچون آقایان محمد داوری ، عبدالله مومنی ، عبدالرضا قنبری و... که در ماهیت و نوع فعالیت ها تفاوت چندانی ندارند ؛ برای ما و افکار عمومی مشخص و شفاف نیست ... »
و یا دوستان شما در مورد این نظریه سخن معلم چه می گویند :
« خط قرمز کشیدن به دور سیاست و تعریف خاص از صنف به طوری که این دو مقوله در عرض هم قرار بگیرند موجب می شود که جامعه و افکار عمومی آن به تدریج نسبت به خواسته های صنفی بی اعتنا شده و آن صنف را زیاده خواه و یا انحصار طلب بپندارد .
منافع صنفی آموزش و پرورش و کنش های صنفی باید در داخل جامعه و در ارتباط با دیگر مطالبات مدنی جامعه تعریف و تببیین شود .
اگر جامعه ای از خواسته های صنفی یک قشر حمایت نمی کند در کنار عوامل و پارامترهای گوناگون باید اصل " تقارن " مورد بازبینی مجدد و تعریف دقیق قرار بگیرد ... »
نظر شما در مورد اصل ارتباط احزاب سیاسی و اصناف چیست ؟
شاید آقای محمد خاکساری به عنوان یکی از دوستان همفکر شما با این تفکر و بر اساس اصل ارتباط احزاب سیاسی و اصناف در جهت احیای مطالبات ملی به عضویت شورای ملی صلح درآمده باشد که البته از نظر ما امری لازم و قابل ستایش است ؛ اما با آموزه ها و خط قرمز هایی که همچون حصاری به دور خویش بافته اید چه می کنید ؟!
نمی شود پرچمی با " عنوان محض صنف " برافراشت اما در پشت آن نظرات دیگری بیان کرد و گونه دیگری عمل کرد !
از نظر شما سازمان معلمان ایران یک حزب سیاسی است .
نگاهی به سخن معلم و نیز وبلاگ های منتسب به طیف صنفی کانون بیندازید . به نظر شما کدام یک به مطالبات و مطالب صنفی آموزش و پرورش بیشتر می پردازد ؟
ملاک و معیار باید عملکرد افراد باشد و نه چیزهایی که می گویند !

سخن معلم گفت...

نوع نگاه و انتقاد ما از آقای شیرزاد عبداللهی با دیگران فرق می کند .
ایشان پس از گزارش اولیه سخن معلم در مورد برگزاری انتخابات هیات مدیره و بازرسی شرکت تعاونی فرهنگ و سرمایه دانش بدون آن که به این گزارش کوچک ترین اشاره ای داشته باشد و پس از نگارش مطالب دیگر سخن معلم در مورد انتقاد از طیفی که شما سیاسی و تجاری می نامیدشان ! این گونه نوشت :
« و وقتی پای پول های بزرگ و معامله و خرید و فروش زمین در میان باشد، دفاع از حقوق صنفی معلمان هم کاسبکارانه می شود. گفتم که باند ثروت در گذر زمان کانون را تحت نفوذ خود در می آورد و کم کم همه یا اکثریت را به پول آلوده می کند. نوشتم که تشکیل شرکت فرهنگ و سرمایه در کنار کانون به تدریج باعث استحاله کانون صنفی می شود . اخطار دادم که نباید اعتبار صنفی کانون را در پای منافع اقتصادی عده ای ( ولو آدم های خوب و موجه که برای صنف زحمت هم کشیده اند ) قربانی کرد. دوسال پیش نوشتم که مغز متفکر و طراح و برنامه ریز "شرکت فرهنگ و سرمایه" آقای محمود بهشتی لنگرودی، "بازرس و سخنگوی کانون" و "بازرس شرکت فرهنگ و سرمایه" است. دوستان برآشفتند و گفتند که شرکت، ربطی به کانون صنفی معلمان ندارد و این دو از همدیگر کاملا جدا هستند و این حرفها تهمت است و "فعالیت اقتصادی در جوار کانون" یک عبارت بی معنا ست. نوشتند که دامن آقای بهشتی از معامله و پول و خرید و فروش زمین مبراست و ایشان فقط یک بازرس ساده شرکت هستند و نقشی در معاملات ندارند و طرح این مسایل ناشی از حسادت و اختلاف های شخصی است. . در سال 87 که فهمیدم گردش مالی شرکت در یک سال بیش از 10 میلیارد تومان بوده و فعالیت های شرکت در حوزه خرید زمین های مساله دار و تبدیل این زمین ها و سپس فروش آنها متمرکز است نگران شدم . می دیدم که این پول ها در اشل معلمی ( یک معلم ساده برای گرفتن یک وام 500 هزار تومانی دو سال باید انتظار بکشد ) افسانه ای است . نگران بودم که بوی این پول های میلیاردی عده ای را دچار سرگیجه کند و کسانی با پول، هیات مدیره کانون را تحت تسلط خود در آورند. در میان فعالان اقتصادی ضرب المثلی رایج است به این مضمون که هر آدمی را می توان خرید فقط قیمت ها متفاوت است. من اعتقادی به این ضرب المثل ندارم و در میان فعالان صنفی افرادی را می شناسم که خریدنی نیستند. توجیهاتی از این قبیل که فعالیت اقتصادی و مالی دست ما را برای فعالیت صنفی بازتر می کند، را من رد می کردم... »
به نظر می رسد که آقای عبداللهی بیش از آن که به دنبال طرح مباحثی حول صنف و سیاست باشد به دنبال تسویه حساب های خود با آقای بهشتی است !
ایشان از ادبیاتی استفاده می کند که توده معلم عاشق و شیفته شنیدن آن است !
در حالی که ما همواره سعی کرده ایم فارغ از شخصیت ها و مصادیق به دنبال ارائه مدلی برای تلفیق منطقی صنف و سیاست و کاربست آن در واقعیت جامعه ایرانی باشیم .
از نظر شخصی نیز مشکلی با هیچ فردی نداریم .
نیازی نیست که شما حتما آقای عبداللهی را ببینید !
بیان دو نظر کاملا مشابه و با مطالبی که نسبت به آن بیان شد خود گویای این رابطه معنوی می تواند باشد .
پس از ورود فعالان این دو تشکل به انتخابات مجلس هشتم و البته پس از اعلام نتایج آن ، به یک باره موج انتقادات آقای شیرزاد عبداللهی نسبت به عملکرد شورای فعالان صنفی – مدنی شروع شد .
تا آن موقع خبری از انشعاب در کانون صنفی معلمان نبود .
اما به محض این که دامنه این انتقادات و مجادلات به ویژه بین آقای بهشتی و دوستانشان و نیز آقای عبداللهی شدت یافت خبر انشعاب در کانون صنفی معلمان رسمیت یافت !
تاریخ تاسیس وبلاگ طیف صنفی آذر ماه 1387 است و این مقارن است با طرح مباحث تند و دامنه دار توسط آقای شیرزاد عبداللهی !
بر همین اساس ما همچنان رهبری معنوی آقای شیرزاد عبداللهی را در این انشعاب مستحکم و بی بدیل می دانیم .
استفاده از ادبیاتی چون " شما در تارنمایتان با رنگ خون عاشورای حسینی مرقوم فرموده اید ...
" حامل چه تئوری و یا پیامی می تواند باشد ؟
بازهم می گوییم هدف ما از طرح این مباحث نه گشودن جبهه ای با عناوین " حق و باطل " که استقرار و فرهنگ سازی گفت و گو و بازخوانی تاریخی برخی وقایع و نیز رسیدن به مدلی برای تعریف و تببین دو مقوله صنف و سیاست است و البته در این مسیر پذیرای نظرات و ایده های دوستان بوده و خواهیم بود .
موضوع موردبحث ما دو تشکل یعنی سازمان معلمان و کانون صنفی بوده است . این به معنای رد و یا نادیده گرفتن نقش تشکلی که شما آن را شورای هماهنگی تشکل ها می خوانید نیست .
دوستان ما در شهرستان ها و استان ها نیز زحمات و هزینه های زیادی را متقبل شده اند و ما اجازه جسارت را به خود نمی دهیم .
همواره سربلند و پیروز باشید.

ناشناس گفت...

سلام
نظرتان در مورد مطلب اخیر آقای شیرزاد عبداللهی در مورد " کانون صنفی معلمان را به مسیر سازمان معلمان بردند " چیست ؟
ممنون

سخن معلم گفت...

درود
متاسفانه آقای شیرزاد عبداللهی تاکنون به هیچ یک از انتقاداتی که به ایشان وارد شده است یا پاسخی نداده است و یا این که طبق معمول جامعه و نیز فرهنگیان با حاشیه روی و نیز گوشه نشینی به گونه ای سعی در پاک کردن صورت مساله را دارد !
سخن معلم از آقای عبداللهی و نیز طیف صنفی کانون به جد خواسته است که مدلی عملی و قابل پیاده شدن در فضای واقعی جامعه ایران را ارائه دهد اما به نظر می رسد که نه طیف صنفی کانون و نه آقای عبداللهی قصد وارد شدن به مباحث تئوریک را نداشته و ندارند !
بیان گونه ای ادبیات دم دستی و نیز توده پسند تمام عصاره و توان فکری ایشان برای موضوعات مطروحه در سخن معلم است .
ایشان در جمله ای رسا خود را از موسسان کانون صنفی معلمان می نامد و خود را موظف به بیان مطلبی می داند که کم کم جنبه تاریخی پیدا کرده است !
این گزاره موید فرضیه سخن معلم در مورد رهبری معنوی طیف صنفی کانون صنفی معلمان است .
برای موفق بودن یک نظریه باید به میزان واقعی بودن و نیز عملی بودن آن توجه کرد .
اگر نظریه ای در عالم واقع ظرفیت پیاده شدن و اجرا نداشته باشد به درد همان کسی و یا کسانی می خورد که آن را سروده اند !
پس بهتر است که به بایگانی سپرده شود !
نه عملکرد و نه واقعیات و شرایط موجود موید نظرات آقای شیرزاد عبداللهی و طیف صنفی نیستند !

سخن معلم گفت...

هم آقای عبداللهی و هم طیف صنفی علاقه خاصی به چرخش در همه موضوعات و نیز عالم سیاست دارند .
سوال این است که چگونه آقای عبداللهی خود را از موسسان فکری کانون صنفی می داند در حالی که در همان ابتدا از ساخته خویش جدا شد ؟
آیا وبلاگ ایشان در سه آدرس مختلف می تواند موید و مبین تئوری ایشان در زمینه صنف و سیاست باشد ؟
ایشان در یادداشت خود به گونه ای کانون صنفی را دسترنج معلمان گچ به دست و سازمان معلمان را محصول عده ای از مدیران خوشفکر و اصلاح طلب آموزش و پرورش شهر تهران دانسته اند .
شاید بیان این جمله حداقل در مورد تشکیل سازمان معلمان خود به گونه ای تحریف تاریخ باشد چراکه در بدو شکل گیری سازمان معلمان ( تهران ) در هر منطقه هیاتی مرکب از فرهنگیان در رسته های مختلف آموزشی و اداری تشکیل شد و این هیات موقت عهده دار برگزاری انتخابات مجمع منطقه برای تعیین نمایندگان هر منطقه و منتخب معلمان برای تشکیل شورای سازمان معلمان هر منطقه شدند .( اسامی کامل این هیات ها به تفکیک هر منطقه در آدرس پیشین سخن معلم منتشر شده است )
ملاک و معیار برای قضاوت وضعیت فعلی است .
اگر ادعای آقای شیرزاد عبداللهی در مورد برده شدن کانون صنفی معلمان به مسیر سازمان درست باشد ( اگرچه از نظر ما چنین نبوده و نیست ) ؛ این می تواند مبین ناکارا بودن و نیز بطلان نظریه آقای عبداللهی ( اگر چنین تئوری وجود داشته باشد ) در مورد ادعای ایشان در زمینه صنف و سیاست باشد ضمن آن که بر موفق و موثر بودن تئوری سخن معلم در باب صنف و سیاست تاییدی مضاعف نیز زده است .
تاکنون هم طیف صنفی و هم آقای شیرزاد عبداللهی به صراحت خواهان خروج طیف به " اصطلاح منحرف از اساسنامه کانون صنفی "شده اند .
حرف اول و آخر برای تایید یک تفکر و یا موضوعی مانند تعیین هیات مدیره را " انتخابات و خرد جمعی "می زند و چنین سازوکاری در آن نیز پیش بینی شده است .

سخن معلم گفت...

حال سوال این است که ایشان و طیف صنفی با استناد به چه منطقی و نیز با چنین تعجیلی خواهان سپردن کانون به صاحبان واقعی آن هستند ؟
آیا ایشان و حتی طیف صنفی می تواند برای دیگران تعیین تکلیف نماید ؟
این گونه موضع گیری ها فقط می تواند مبین یک چیز باشد :
" از رنجی که می بریم ... "