۱۳۹۰ خرداد ۵, پنجشنبه

دگماتیسم ، انجماد فکری و واقعیت گزیری در صنف و سیاست













این هم از خصوصیات جامعه ماست ؛ کسانی  داعیه دار اصلاح و یا طراح یک تئوری هستند در حالی که خود نمی توانند عامل و یا الگوی خوبی برای ایده ها و یا نظریات خود باشند !
از قضا ، آن ها سخن پردازان خوب و قهاری هستند اما در حوزه عمل ، وضعیت فرق می کند !
سخن معلم پس از احضار آقای اسماعیل عبدی  به دادگاه انقلاب اسلامی مطلبی را با عنوان " انجام کار سیاسی  در زیر پوشش کار صنفی " منتشر نمود .
نگارش این مطلب از این جهت بود که تاکنون چنین اتهاماتی برای فعالان صنفی در حوزه آموزش و پرورش سابقه نداشته است .
حتی برای فعالان حوزه کارگری و سایر اصناف و اقشار جامعه نیز تا جایی که مطالعه و تحقیق کرده ام چنین چیزی مسبوق به سابقه نبوده است .
اما به برکت حضور و قلم فرسایی های آقای  شیرزاد عبداللهی ، فایل جدیدی برای فعالان صنفی تحت همان نام باز شده است و از این بابت فعالان صنفی باید حضور و قلم آقای شیرزاد عبداللهی  را غنیمت بشمارند !
این  امر نه از آن جهت است  که قلم ایشان تاثیر زیادی بر مسئولان مربوطه داشته است  بلکه شاید به خاطر آن است که بهانه ای باشد برای آن که بتوان با عناوین و موضوعات جدید ، فعالان صنفی را بیشتر تحت فشار قرار داد !
اگر چه سخن معلم مخالف ابراز عقیده و یا نظر نبوده و همه می توانند ایده ها و افکار خود را بیان کنند ؛ اما مهم این است که فرد مسئولیت سخنان و پیامدهای آن ها را نیز با صداقت و شجاعت بپذیرد و به  آن پای بند باشد و البته در پی توجیه آن بر نیاید !
هر چند نوشته آقای شیرزاد عبداللهی که مربوط به تاریخ دوازدهم اردیبهشت ماه یعنی بیش از دوهفته پیش بوده است و البته محتوای آن هیچ ارتباطی به مطلب و یا محتوای منتشر شده در سخن معلم ندارد .
اما در صورتی که ایشان مدعی چنین ارتباطی شوند  همان فرضیه سخن معلم یعنی کمک  و مساعدت در مورد اتهام سازی برای فعالان صنفی و البته  به قول خود ایشان زدن توپ به دروازه خودی درست از آب  در می آید !
آقای اسماعیل عبدی در گفت و گویی که با  آقای شیرزاد عبداللهی انجام داد و در وبلاگ آقای شیرزاد در تاریخ یکشنبه ٥ دی ۱۳۸٩   منتشر شد چنین گفته بود :
" از او می پرسم آیا اتهام شما فقط مصاحبه با رسانه خارجی بوده ؟ می گوید :  اتهام من ماده 500 قانون مجازات اسلامی یعنی تبلیغ علیه نظام است. البته مصاحبه هم مطرح بوده اما موضوع اصلی اتهام،  فعالیت های سیاسی کانون  است. مطابق ماده 500 هر کس علیه نظام جمهوری اسلامی ایران یا به نفع گروهها و سازمانهای مخالف نظام به هر نحو فعالیت تبلیغی نماید به حبس از سه ماه تا یکسال محکوم خواهد شد . او اتهام تبلیغ علیه نظام را رد می کند و می گوید فعالیت هایش کاملا با انگیزه صنفی و در چارچوب قانون بوده و با  سیاسی شدن کانون مخالف بوده و هنوز هم مخالف است. او روی آوردن کانون به فعالیت های سیاسی را آفتی می داند .... که در بین راه گریبان این تشکل را گرفته "  
باز هم در گفت و گویی که در تاریخ بیست و ششم انجام شد چنین گفته بود :
" آقای اسماعیل عبدی گفت که با انگیزه بهبود شرایط کار و زندگی معلمان به کانون پیوسته و فعالیت سیاسی  انجام نداده  و علاقه ای هم به فعالیت سیاسی ندارد... "
در واقع ، آقای اسماعیل عبدی ضمن پذیرش اتهام کار سیاسی برای کانون ، خود را از آن بری دانسته است .
اما چرا این اتهام برای او که چنین اتهامی را با قاطعیت  رد کرده است ، صادر شده است ؟
آقای  شیرزاد عبداللهی که تمایل وافری برای جذب آقای اسماعیل عبدی به طیف فکری خود و مصادره ایشان به نفع نظریات خود را دارد ، به چنین سوالی پاسخ نداده و یا نمی دهد ؟!
این مساله چگونه با فرضیه ایشان در مورد " متقاعد کردن نهادهای قضایی و امنیتی برای تفکیک قائل شدن بین فعالیت صنفی و فعالیت سیاسی زیر پوشش صنف " جور در می آید ؟!
ایشان در آخرین پست و یا مطلب نیز بدون آن که حتی اشاره ای به چنین اتهام آقای عبدی داشته باشد ، یادداشت خود  در روزنامه و مربوط به دو هفته پیش را مجددا منتشر می کند !
این گونه موضع گیری ها و مواضع دو پهلو و غیر شفاف  مربوط به کسی است که معتقد است کانون صنفی معلمان از مسیر خود منحرف شده است !
 به عنوان مثال ، آقای شیرزاد عبداللهی با بی بی سی در مورد مسائل حوزه آموزش و پرورش و البته صنفی گفت و گو می کرد اما مقامات امنیتی مانع از استمرار آن شدند و به او تذکر جدی دادند  .( 1 )
این درست پس از انتشار مطلبی از سخن معلم در مورد برخورد دوگانه با فعالان صنفی و از جمله اسماعیل عبدی در زمینه مصاحبه با رسانه های برون مرزی بود .
حال باید گفت که سخن معلم تاثیر زیادی بر مسئولان مربوطه داشته است ؟
چرا چنین چیزی اتفاق افتاد ؟
آیا اگر فرضا آقای اسماعیل عبدی و یا کانون صنفی معلمان کاملا صنفی و مطابق نظریات آقای شیرزاد عبداللهی عمل  می کرد ، چنین اتهامی ساخته و پرداخته نمی شد ؟
واقعیت این است که آموزش و پرورش باید تخصصی و به عبارتی حرفه ای شود و این نیازمند ایدئولوژی زدایی و توجه به مدیریت علمی است .
این هه مسائلی چالش بر انگیز هستند .
حال ،  تز و یا تئوری شیرزاد برای طرح و حل  و عبور این گونه مسائل چیست ؟
آیا مسائل صنفی  آموزش و پرورش فقط در زمینه مانند  حقوق و بیمه و مسکن و مسائلی از این دست برای معلمان است و یا حوزه صنف در آموزش و پرورش دایره وسیع تری را شامل می شود ؟
چگونه می توان در جامعه ای سیاست زده و نه سیاسی ، بین این ها تفکیک قائل شد ؟
آیا میزان و معیاری برای انفکاک این موضوعات طراحی و پذیرفته شده است ؟
آیا این ها در یک انتخاب آزاد ، موردقبول و اجماع افکار عمومی قرار گرفته اند ؟
حد و یا نهایت یک تشکل برای کنش های صنفی چیست ؟
آیا فرضا نوشتن یک نامه و یا حداکثر نگارش یک یادداشت و یا سرمقاله در یک روزنامه می تواند رسالت و یا کنش صنفی را منتج و یا اشباع نماید ؟
دو فرضیه  می توان مطرح کرد :
اول – آقای شیرزاد عبداللهی ، ایده آل گرا بوده و متوجه واقعیات جامعه نیست و خوش بینی مفرط او موجب عدم درک چشم اندازها و یا محدودیت های کار تشکل ها  می شود .
دوم – ایشان متوجه واقعیات هست اما برخی سوابق و یا خرده حساب های شخصی و نیز جاه طلبی های رسانه ای برای ابراز وجود و اثبات خود از طریق نفی دیگران ،  موجب اتخاذ چنین مواضع نابخردانه ای و یا ناپخته ای می شود .
( شاهد این سخن گفته های خود آقای شیرزاد در مورد تذکر مسئولان امنیتی است : « طی چند روز گذشته دوبار از وزارت اطلاعات تلفنی بامن تماس گرفتند. بار اول تلفن کننده پر توپ گفت : بازم که با بی بی سی مصاحبه کردی ... مثل اینکه زبان خوش سرت نمی شه ...می خوای معروف بشی ... و تهدید کرد که پرونده ام را به دادگاه انقلاب می فرستد. بار دوم روز شنبه 15آبان شخص دیگری با لحنی مودبانه گفت که طبق مصوبه شورای امنیت ملی گفتگو با بی بی سی ممنوع است و بهتر است که مصاحبه نکنی تا مشکلی برایتان پیش نیاید. در واقع همان حرف ها را با ادبیات متفاوتی بیان کرد.» )
سخن آخر :
خمیر مایه فعالیت در یک گروه و یا تشکل - سیاسی و یا صنفی -  اعتقاد به کار جمعی و گروهی و داشتن روحیه مشارکت جویی  است .
ایشان در یادداشت خود در همان روزنامه چنین می گوید :
" در برخی جوامع  ، اتحادیه ها به دو دلیل پا نمی گیرند . اول اینکه به دلیل ممنوعیت فعالیت احزاب و گروه های سیاسی، اتحادیه ها در همان مراحل تاسیس ، به پاتوق افراد سیاسی و محلی برای نشو ونمای خرده گرایش های سیاسی و عقیدتی تبدیل می شوند. در چنین جوامعی فعالان سیاسی با استخدام  ادبیات صنفی، در راس اتحادیه ها قرار می گیرند و از اتحادیه های صنفی به مثابه یک پوشش موجه و قانونی برای پیشبرد اهداف سیاسی خود استفاده می کنند . گاهی هم جاذبه های فضای سیاسی پرهیجان ، فعالان واقعا صنفی را تشویق می کند که از مرزهای صنفی عبور کنند و وارد فضای سیاسی شوند. دوم اینکه در این جوامع دولت ها هم، مرزی بین فعالیت های صنفی و سیاسی قائل نیستند و با سوء ظن به اتحادیه ها و انجمن های صنفی می نگرند . "
این در حالی است که به شهادت تاریخ ، جامعه ایران  میانه  چندانی با کار جمعی و یا تشکیلاتی ندارد و اگر هم عاملی موجب اتحاد و یا انسجام موقتی می شود همان مقابله با دشمن مشترک و دفع آن است !
به قول شیرزاد " در کشورهای توسعه یافته ، نیم تا دو سوم معلمان ، عضو اتحادیه های معلمان هر کشوری هستند "   آیا این ها به دلیل تقسیم تخصصی بین امور است و یا این که همان گونه که گفته شد به جامعه شناسی ایرانی و کاراکترهای  روان شناختی جامعه ایرانی بر می گردد ؟
این ها ربطی به  مساله صنف و سیاست ندارد و البته بحث هزینه – فایده در جامعه شناسی ایرانی و تقدم منافع فردی بر منافع جمع و خود محوری ، جایی را برای پرداختن به موضوعات درجه چندم مانند تخصصی شدن و تقسیم کار و... نمی گذارد .
چرا ایشان و البته بسیاری از معلمان حوصله و یا توان فعالیت در کار جمعی و گروهی را ندارند و ترجیح می دهند متکلم وحده باشند و فردی عمل کنند ؟
نسخه پیچیدن و صدور دستور العمل برای تشکل هایی که از هر سو تحت فشار هستند از سوی کسی که  نه سابقه درخشان و یا قابل دفاعی  در کار گروهی و جمعی دارد و حتی سخنان او به عنوان موسس کانون صنفی معلمان  موجب تحریک و تهییج عده ای برای انشعاب در این تشکل شده است  آیا می تواند قابل اتکا باشد ؟
البته ما برای این سخن و ادعای خود مدرک  و سند داریم و آن همان کتیبه ای است که بر سر در سخن معلم نصب گردیده است ...
شاید بهتر باشد آقای شیرزاد عبداللهی به جای پرداختن به مسائل درجه چندم  و فرعی که زاییده مسائل اصلی تر و چالشی تر هستند ، در مورد ریشه های اصلی  و مهم تشکل گریزی و خود محوری مردم و البته معلمان و متغیرهای مستقل تاثیر گذار بر این بیماری تاریخی بگوید و بدیهی است که این مساله را از خود شروع کند تا نوبت به دیگران هم برسد !

( 1 )

اخطار مسئولان امنیتی به یک منتقد سیاست های آموزش و پرورش به خاطر مصاحبه

 

هیچ نظری موجود نیست: