معلمان متهم به ترویج " سکولاریسم " ...
چندی پیش و در زمان وزارت فرشیدی ، ایشان معلمان را این گونه مورد خطاب قرار داد :
" اكثريت معلمان موجود بر اساس مكتب سكولاريسم تربيت شدهاند و بر حسب مكتب مذكور متعلمان را آموزش ميدهند. آموزش و پرورش موجود بر پايههاي مكتب استعماري سكولاريسم بنا گرديده و در جهت منافع مستكبران طراحي شده است .
معاون حوزه رسانه ای ایشان آقای حیدری نیز به نوعی این مواضع را تکرار نمود !"
حال نیز تعدادی که علی الاصول نمی توان معنای اندیشمند و یا صاحب نظر را به آن ها اطلاق نمود در سخنانی عنوان کرده است که با هزینه نظام ، فارغ التحصیلانی سکولار به جامعه تحویل داده می شود !
این جا را بخوانید :
« خبرگزاری فارس: عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: اکنون اکثر منابع درسی علوم انسانی در دانشگاههای ما ترجمه غربیهاست و اين يعنی اينکه با هزينه نظام جمهوری اسلامی فارغالتحصيلان سکولار تحويل جامعه میدهيم.
به گزارش خبرنگار سياسی خبرگزاری فارس، حسن رحيم پور ازغدی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ديروز پنجشنبه در مراسم افطاری که از سوی جامعه اسلامی مهندسين در دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد با بيان اينکه در انتخابات اخير رياست جمهوری بسياری از صفبندیها و مرزبندیها به هم ريخت گفت: صفبندی جريانهای سياسی در انتخابات رياست جمهوری دهم ديگر چپ و راست و يا سنتی و مدرن نبود. در اين انتخابات کسانی حرفهايی زدند که هرگز تصور نمیشد اينگونه حرفها را چنين افرادی گفته باشند.
وی با بيان اينکه پديده «متدين سکولار» در کشور رواج يافته است، اظهار داشت: کسانی که در کشور با همين قانون اساسی در راس کارها بودند امروز سخنانی بر زبان جاری میکنند که در دهه ۶۰ عليه آن حرف میزدند. عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی يادآور شد: افرادی هستندکه در دهه ۶۰ به نام ملی شدن همه چيز را میخواستند دولتی کنند اما امروز نه تنها اقتصاد بلکه دين و اخلاق مردم را هم میگويند يک مسئله خصوصی و شخصی است. ازغدی با اشاره به اينکه گفتمان حاکم بر کشور در دهه ۷۰ با گفتمان امام و انقلاب فاصله گرفت، عنوان کرد: در دهه ۷۰ يک جريان متدين سکولار در کشور حاکم شد که از لحاظ شخصيتی متدين بودند ولی وقتی میخواستند برای کشور تصميم بگيرند تصميماتشان با تصميمات جريان سکولار فرقی نداشت. وی تصريح کرد: هم اکنون نيز حکومت متدين داريم ولی با حکومت دينی فاصله داريم و اکنون اکثر منابع درسی علوم انسانی در دانشگاههای ما ترجمه غربیهاست و اين يعنی اينکه با هزينه نظام جمهوری اسلامی فارغالتحصيلان سکولار تحويل جامعه میدهيم. عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص حرکت انقلاب در ۳۰ سال بعد از پيروزی آن گفت: در سی سال اخير جمهوری اسلامی ايران با وجود داشتن قانون اساسی مشخص به صورت زيگزاگی حرکت کرده است در اين سی سال دولتهايی نظير دولت مهندس بازرگان، دولت بنیصدر، دولت شهيد رجايی، دولت شهيد باهنر، دولت زمان جنگ، دولت آقای هاشمی رفسنجانی، دولت خاتمی و دولت احمدینژاد هرکدام جهت خاصی از تئوریهای سوپر سرمايهداری تا تئوریهای دو آتشه سوسياليستی در اقتصاد کشور ما آزمايش شد. رحيم پور ازغدی تاکيد کرد: در دهه ۷۰ برخی مسئولان درجه يک کشور راجع به حکومت دينی حرفهايی میزدند که نوشته ديگران بودند و آنها حرفهايی میزدند که حتی خودشان هم به آن آگاهی چندانی نداشتند. وی افزود: میگفتند اينکه در راس نظام افراد متدين باشند کافی است ولی معتقد بودن حکومت به روش سکولاری اداره شود. عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی خاطرنشان کرد: چند سالی است که در کشور مجلس و دولت با رای مردم در اختيار جريانی قرار گرفته است که در صدد تحقق حکومت اسلامی است، اين جريان تلاش میکند نه به سمت سکولاريسم حرکت کند و نه به سمت طالبانيسم شيعی حرکت کند. رحيم پور ازغدی در ادامه سخنان خود به نقش احزاب سياسی اصولگرا در مديريت بحرانهای جامعه اشاره کرد و گفت: در قضايای اخير انتخابات رياست جمهوری اگر مديريت مقام معظم رهبری نبود کار به جنگهای داخلی و خيابانی کشيده میشد، در چنين شرايطی احزاب، نخبگان و روشنفکران بايد تمهيداتی بينديشند تا بتوانند بحرانها را مديريت کنند بدون اينکه نيازی به تدبير رهبری باشد. وی ادامه داد: احزاب به جای اينکه در ايام انتخابات فعال باشند بايد کار اصلی خودشان را در ايام مابين انتخاباتها انجام دهند و قبل از اينکه پديدهای به بحران تبديل شود برای آن راهحل ارائه دهند. عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بيان داشت: احزاب سياسی بايد با اين تصور فعاليت کنند که ممکن است در دهه آينده دوستانی که اکنون دولت و مجلس را در اختيار دارند در دولت و مجلس نباشند. وی تصريح کرد: اکنون در کشور ما پديدههايی مانند بيکاری فارغالتحصيلان دانشگاهها و افزايش طلاق که کانون خانوادهها را تهديد میکند وجود دارد و احزاب برای اين موارد بايد قبل از اينکه به بحران تبديل شوند راه چاره ارائه دهند ».
من قصد ورود به این مفاهیم را ندارم اما به نظر می رسد که این گونه افراد با نحله فکری شان دو اشتباه استراتژیک را مرتکب می شوند :
1-تعریف درست سکولاریزم و سکولارسیون را نفهمیده اند !
2-شناختی از جامعه ایران و فرآیندهای اجتماعی ندارند و تحلیلی که ارائه می کنند بر مبنای احساس و نه تفکر است .
البته در یک نگاه بدبینانه می توان گفت که احتمالا این افراد معنای این واژه و مفاهیم را می دانند اما به علت تعلقات خطی و سیاسی ، سعی می کنند تا با استفاده از تریبون های دولتی و رسمی که در اختیار دارند معنای معکوسی از آن را به افکار عمومی القا کنند و توده مردم نیز بعضا به علت در اختیار نداشتن قرائت ها و یا تریبون های دیگر از ترس افتادن در یک " وضعیت بدتر " ، سخن این افراد را به عنوان " حجت " قبول کنند !
در هر صورت سعی می کنم در حد اجمال ، مروری بر این مفهوم داشته باشم .
" محمود موسایی " در این مورد با عنوان " مفهوم درست سکولاریسم " چنین می گوید :
« در تعریف سکولاریزم می توان چنین بیان داشت: تفکر یا نگرشی مبنی بر جهان باوری و دنیا گرائی! فلسفه ای که تاکید بر جدائی دین از سیاست در اداره دولت و امور سیاسی دارد. در نظر بعضی ها حرکت موازی گونه این دو و در نگاهی دیگر کنترل دین با علم سیاست!
ولی جدا نگهداشتن این دو و عدم تداخل یکی از اینها در امور یکدیگر خصوصأ عدم مداخله دین در سیاست امری است کاملا منطقی. گرچه امروزه پدیده دین بدون علم سیاست نه قابل پیشرفت است و نه قابل کنترل!
زادگاه سکولاریزم و جامعه مدنی، غرب است که گذشته آن به چهار قرن پیش باز می گردد. ظهور سکولاریزم با آغاز نهضتی به رهبری مارتین لوترآلمانی که به پیدایش مذهب پروتستان منجر گشت، بر می گردد. سکولاریزم در واقع توازن قوا بین قدرت دینی و قدرت سیاسی است که نوع حکومت و کیفیت جامعه مدنی را مشخص می کند و تفکری است که باعث پیشرفت اخلاقی در انسان و جامعه می گردد.
ما مخالفتی نه با دين، نه با مذهب و نه با ايدئولوژی داريم، اما معتقديم که همهء اينها را بايد جدا از قدرت سياسی نگاه داشت تا دموکراسی، گوناگونی عقايد، و آزادی بيان مردمان ممکن شود و جامعه از خطر تحميل يک عقيده و رفتار و گفتار رهائی يابد.
در نظر سکولارها، 'خصوصی' بودن دین به همان معنای 'خصوصی' بودن وضعیت حساب بانکی افراد نیست. درمورد 'عمومی' هم، سکولارها آن را به معنای ' تحت حافظت و دارای امتیازات اجتماعی بودن' به کار می برند. به این ترتیب، تمایل به کنار گذاشتن دین از 'زندگی عمومی' به معنای مخفی کردن دین از انظار عمومی نیست. بلکه به معنای حذف حمایت عمومی (بخوانید: دولتی) از دین است. پس خصوصی سازی دین، به معنای حذف دین نیست، بلکه شخصی و اختیاری کردن آن است.
مخالفت زعمای دین با سکولارها و سکولاریزاسیون حاوی دو خطاست. خطای نخست اینکه، آنها مسئولیت چنین مخمصه ای را به دوش سکولارها می اندازند. آنها به جای اینکه به سکولارها حمله کنند که چرا به مردم اجازه ی ترک دین را داده اند، باید ببینند که چرا مردم می توانند از دین روی گردانند.
خطای دوم اینکه، هر کوششی برای حمله به سکولاریسم اساساً نشانگر پذیرش این مطلب است که متولیان دین صرفاً با اتکا به انتخاب فردی، خصوصی و اختیاری مردم، قادر به جلب نظر و حمایت آنان نیستند. این مطلب می توانند کاملاً درست باشد، اما پذیرش آن برای دین مداران ویرانگر است ? هر چند که به نظر می رسد که هنوز هم رهبران دینی ِ دشمن سکولاریسم متوجه این نکته نشده باشند. آنها ،بنا به دلایلی، از فهم این نکته سر باز می زنند که دینی که که با حمایت و یا اجبار به مردم تحمیل شود فاقد ارزش است.
به عقیده من تعریف درست سکولاریسم: سكولاريزاسيون يعنى پروسه و جريان و فرايندى كه در طى آن دين از صحنه زندگى كنار زده مى شود و نفوذ آن در جامعه كاهش مى يابد.
اصول اساسی سکولاریسم بدین قرار است:
o بهبود زندگی این جهانی توسط ابزارهای مادی.
o اینکه علم معجزه ی حیّ و حاضر این جهان است.
o اینکه خیر در نیکی کردن است. چه خیرجهان دیگر درکار باشد و چه نباشد.
o نیکی کردن در این جهان، و پی جویی این نیکی، خیر است
o با این امید که خواننده به مفهوم واقعی سکولاریسم رسیده باشد.
محمودموسایی کارشناس ارشدعلوم سیاسی
http://www.armans.info/2008/10/24/2602.html
متاسفانه برخی از این افراد فراموش می کنند که جامعه ایران یک جامعه دینی با علایق نهادینه شده مربوط به آن است و هرگونه واکنش آن ها نسبت به عاملان این وضعیت است و نه اساس و جوهره دین !
مشکل آن جاست که برخی از افراد خود را عین " دین " تلقی می کنند و خود را حقیقت مطلق می پندارند !
از این جاست که مشکل آغاز می شود ...
معمولا مردم حساب آموزه های دین را از افراد مدعی تولی آن جدا نگه می دارند .
نکته مهمی که آقای موسایی به آن اشاره کرده است این است که سیاست گزاران و برنامه ریزان باید به بازخورد اقدامات خود و فرآیند کنش و واکنش امور دید علمی و ژرف نگر داشته باشند .
باید بررسی شود که چرا این وضعیت ایجاد شده است ؟
چرا مردم به این نقطه رسیده اند ؟
آیا با خشونت و یا سخت گیری عاری از منطق و آینده نگری صورت مساله حل خواهد شد و یا این که کاتالیزوری برای فرایند خواهد بود ؟
آیا مسئولان تصور می کنند " سنتز " این جریان حاصل " احیای امور و تشکیلات پرورشی " خواهد بود ؟
آیا به فرض در آموزش و پرروش با " تغییر محتوای کتب درسی " این مشکل و یا بحران حل می شود ؟
آیا مسئولان تصور می کنند معلمان باید حافظ منابع و هنجارهای آن ها باشند بدون آن که بخواهند حداقلی از نرم های یک زندگی استاندارد را برای آن ها فراهم کنند ؟
فرضا ، مشکلات معلمان حل شود ؛ مشکلات عدیده جامعه چه خواهد شد ؟
اشتباه دیگر مسئولان آن است که تصور می کنند با تغییر ظاهر اما بدون تحول در برنامه ها و نرم افزارها می توانند نگرش مردم را نسبت به یک پدیده عوض کنند !
این یک واقعیت است که غالب مردم بیش از آن که به پوسته نگاه کنند نسبت به محتوا و عملکرد حساسند .
مردم نسبت به استفاده ابزاری از مفاهیم حساس هستند .
آن ها نمی خواهند از اعتقادات و باورهای آن ها استفاده ابزاری شود .
باور نادرست دیگر مسئولان آن است که تصور می کنند می توانند در عصر ارتباطات ، داده ها ورودی به اذهان را مطابق با سلایق خود پردازش کنند .
این یک اشتباه استراتژیک است !
چنین موضوعی فرض محال است ...
انسان دائما در حال دریافت ، مقایسه و قضاوت است . شاید در یک سیکل زمانی کوتاه مدت بتوان اطلاعلات را کانالیزه کرد اما این یک نسخه دائمی و فراگیر نیست !
خیلی از مواقع ، حتی خود مسئولان بیان می کنند که نقش مرجعیت معلمان کاهش یافته است و مانند سابق نیست !
دلیل این موضوع چیست ؟
شاید یکی از دلایل مهم آن این است که معلمان توان رقابت با منابع خبری و علمی را از دست داده اند و دیگر با استناد به گذشته و یا سولبق نمی توان برتری و اقتدار را حفظ کرد !
آیا معلمان می توانند برای بازگرداندن " نقش سنتی و کاریزماتیک " خود متوسل به اعمال " محدودیت و یا خشونت و یا استفاده ابزاری از نمره " شوند ؟
نکته آخر
آقای ازغدی در پایان سخنان خود بر نکته مهمی دست گذاشته اند و آن اعتراف به بحران فزآینده بیکاری ، طلاق و سایر معضلات است .
ایشان بدون آن که به رابطه علی و معلولی بین پدیده ها واقف باشند و یا این که حداقل اشاره ای به آن داشته باشند از احزابی که قبلا آن ها را طرد می کرده و می کنند استمداد طلبیده است !
در حالی که اصولا احزاب کارکرد مشخصی دارند .
مسائلی که در بالا به آن اشاره شد حاصل کار مجموعه عوامل یک سیستم است . اگر یک سیستم مطابق معیارهای علمی و برآمده از تخصص آن کار کند دیگر مشکلاتی نظیر " پرت ، بارمنفی فزآینده و... " نخواهد نداشت !
بهتر است افرادی نظیر ازغدی و ... به جای متهم کردن دیگران به ترویج سکولاریسم - بدون آن که نقش خود را فراموش کنند - واقعیت ها را پذیرفته و نیم نگاهی به تئوری های خود داشته باشند و آن را در جایگاه " حقیقت " ننشانند ...
چندی پیش و در زمان وزارت فرشیدی ، ایشان معلمان را این گونه مورد خطاب قرار داد :
" اكثريت معلمان موجود بر اساس مكتب سكولاريسم تربيت شدهاند و بر حسب مكتب مذكور متعلمان را آموزش ميدهند. آموزش و پرورش موجود بر پايههاي مكتب استعماري سكولاريسم بنا گرديده و در جهت منافع مستكبران طراحي شده است .
معاون حوزه رسانه ای ایشان آقای حیدری نیز به نوعی این مواضع را تکرار نمود !"
حال نیز تعدادی که علی الاصول نمی توان معنای اندیشمند و یا صاحب نظر را به آن ها اطلاق نمود در سخنانی عنوان کرده است که با هزینه نظام ، فارغ التحصیلانی سکولار به جامعه تحویل داده می شود !
این جا را بخوانید :
« خبرگزاری فارس: عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: اکنون اکثر منابع درسی علوم انسانی در دانشگاههای ما ترجمه غربیهاست و اين يعنی اينکه با هزينه نظام جمهوری اسلامی فارغالتحصيلان سکولار تحويل جامعه میدهيم.
به گزارش خبرنگار سياسی خبرگزاری فارس، حسن رحيم پور ازغدی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ديروز پنجشنبه در مراسم افطاری که از سوی جامعه اسلامی مهندسين در دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد با بيان اينکه در انتخابات اخير رياست جمهوری بسياری از صفبندیها و مرزبندیها به هم ريخت گفت: صفبندی جريانهای سياسی در انتخابات رياست جمهوری دهم ديگر چپ و راست و يا سنتی و مدرن نبود. در اين انتخابات کسانی حرفهايی زدند که هرگز تصور نمیشد اينگونه حرفها را چنين افرادی گفته باشند.
وی با بيان اينکه پديده «متدين سکولار» در کشور رواج يافته است، اظهار داشت: کسانی که در کشور با همين قانون اساسی در راس کارها بودند امروز سخنانی بر زبان جاری میکنند که در دهه ۶۰ عليه آن حرف میزدند. عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی يادآور شد: افرادی هستندکه در دهه ۶۰ به نام ملی شدن همه چيز را میخواستند دولتی کنند اما امروز نه تنها اقتصاد بلکه دين و اخلاق مردم را هم میگويند يک مسئله خصوصی و شخصی است. ازغدی با اشاره به اينکه گفتمان حاکم بر کشور در دهه ۷۰ با گفتمان امام و انقلاب فاصله گرفت، عنوان کرد: در دهه ۷۰ يک جريان متدين سکولار در کشور حاکم شد که از لحاظ شخصيتی متدين بودند ولی وقتی میخواستند برای کشور تصميم بگيرند تصميماتشان با تصميمات جريان سکولار فرقی نداشت. وی تصريح کرد: هم اکنون نيز حکومت متدين داريم ولی با حکومت دينی فاصله داريم و اکنون اکثر منابع درسی علوم انسانی در دانشگاههای ما ترجمه غربیهاست و اين يعنی اينکه با هزينه نظام جمهوری اسلامی فارغالتحصيلان سکولار تحويل جامعه میدهيم. عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص حرکت انقلاب در ۳۰ سال بعد از پيروزی آن گفت: در سی سال اخير جمهوری اسلامی ايران با وجود داشتن قانون اساسی مشخص به صورت زيگزاگی حرکت کرده است در اين سی سال دولتهايی نظير دولت مهندس بازرگان، دولت بنیصدر، دولت شهيد رجايی، دولت شهيد باهنر، دولت زمان جنگ، دولت آقای هاشمی رفسنجانی، دولت خاتمی و دولت احمدینژاد هرکدام جهت خاصی از تئوریهای سوپر سرمايهداری تا تئوریهای دو آتشه سوسياليستی در اقتصاد کشور ما آزمايش شد. رحيم پور ازغدی تاکيد کرد: در دهه ۷۰ برخی مسئولان درجه يک کشور راجع به حکومت دينی حرفهايی میزدند که نوشته ديگران بودند و آنها حرفهايی میزدند که حتی خودشان هم به آن آگاهی چندانی نداشتند. وی افزود: میگفتند اينکه در راس نظام افراد متدين باشند کافی است ولی معتقد بودن حکومت به روش سکولاری اداره شود. عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی خاطرنشان کرد: چند سالی است که در کشور مجلس و دولت با رای مردم در اختيار جريانی قرار گرفته است که در صدد تحقق حکومت اسلامی است، اين جريان تلاش میکند نه به سمت سکولاريسم حرکت کند و نه به سمت طالبانيسم شيعی حرکت کند. رحيم پور ازغدی در ادامه سخنان خود به نقش احزاب سياسی اصولگرا در مديريت بحرانهای جامعه اشاره کرد و گفت: در قضايای اخير انتخابات رياست جمهوری اگر مديريت مقام معظم رهبری نبود کار به جنگهای داخلی و خيابانی کشيده میشد، در چنين شرايطی احزاب، نخبگان و روشنفکران بايد تمهيداتی بينديشند تا بتوانند بحرانها را مديريت کنند بدون اينکه نيازی به تدبير رهبری باشد. وی ادامه داد: احزاب به جای اينکه در ايام انتخابات فعال باشند بايد کار اصلی خودشان را در ايام مابين انتخاباتها انجام دهند و قبل از اينکه پديدهای به بحران تبديل شود برای آن راهحل ارائه دهند. عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی بيان داشت: احزاب سياسی بايد با اين تصور فعاليت کنند که ممکن است در دهه آينده دوستانی که اکنون دولت و مجلس را در اختيار دارند در دولت و مجلس نباشند. وی تصريح کرد: اکنون در کشور ما پديدههايی مانند بيکاری فارغالتحصيلان دانشگاهها و افزايش طلاق که کانون خانوادهها را تهديد میکند وجود دارد و احزاب برای اين موارد بايد قبل از اينکه به بحران تبديل شوند راه چاره ارائه دهند ».
من قصد ورود به این مفاهیم را ندارم اما به نظر می رسد که این گونه افراد با نحله فکری شان دو اشتباه استراتژیک را مرتکب می شوند :
1-تعریف درست سکولاریزم و سکولارسیون را نفهمیده اند !
2-شناختی از جامعه ایران و فرآیندهای اجتماعی ندارند و تحلیلی که ارائه می کنند بر مبنای احساس و نه تفکر است .
البته در یک نگاه بدبینانه می توان گفت که احتمالا این افراد معنای این واژه و مفاهیم را می دانند اما به علت تعلقات خطی و سیاسی ، سعی می کنند تا با استفاده از تریبون های دولتی و رسمی که در اختیار دارند معنای معکوسی از آن را به افکار عمومی القا کنند و توده مردم نیز بعضا به علت در اختیار نداشتن قرائت ها و یا تریبون های دیگر از ترس افتادن در یک " وضعیت بدتر " ، سخن این افراد را به عنوان " حجت " قبول کنند !
در هر صورت سعی می کنم در حد اجمال ، مروری بر این مفهوم داشته باشم .
" محمود موسایی " در این مورد با عنوان " مفهوم درست سکولاریسم " چنین می گوید :
« در تعریف سکولاریزم می توان چنین بیان داشت: تفکر یا نگرشی مبنی بر جهان باوری و دنیا گرائی! فلسفه ای که تاکید بر جدائی دین از سیاست در اداره دولت و امور سیاسی دارد. در نظر بعضی ها حرکت موازی گونه این دو و در نگاهی دیگر کنترل دین با علم سیاست!
ولی جدا نگهداشتن این دو و عدم تداخل یکی از اینها در امور یکدیگر خصوصأ عدم مداخله دین در سیاست امری است کاملا منطقی. گرچه امروزه پدیده دین بدون علم سیاست نه قابل پیشرفت است و نه قابل کنترل!
زادگاه سکولاریزم و جامعه مدنی، غرب است که گذشته آن به چهار قرن پیش باز می گردد. ظهور سکولاریزم با آغاز نهضتی به رهبری مارتین لوترآلمانی که به پیدایش مذهب پروتستان منجر گشت، بر می گردد. سکولاریزم در واقع توازن قوا بین قدرت دینی و قدرت سیاسی است که نوع حکومت و کیفیت جامعه مدنی را مشخص می کند و تفکری است که باعث پیشرفت اخلاقی در انسان و جامعه می گردد.
ما مخالفتی نه با دين، نه با مذهب و نه با ايدئولوژی داريم، اما معتقديم که همهء اينها را بايد جدا از قدرت سياسی نگاه داشت تا دموکراسی، گوناگونی عقايد، و آزادی بيان مردمان ممکن شود و جامعه از خطر تحميل يک عقيده و رفتار و گفتار رهائی يابد.
در نظر سکولارها، 'خصوصی' بودن دین به همان معنای 'خصوصی' بودن وضعیت حساب بانکی افراد نیست. درمورد 'عمومی' هم، سکولارها آن را به معنای ' تحت حافظت و دارای امتیازات اجتماعی بودن' به کار می برند. به این ترتیب، تمایل به کنار گذاشتن دین از 'زندگی عمومی' به معنای مخفی کردن دین از انظار عمومی نیست. بلکه به معنای حذف حمایت عمومی (بخوانید: دولتی) از دین است. پس خصوصی سازی دین، به معنای حذف دین نیست، بلکه شخصی و اختیاری کردن آن است.
مخالفت زعمای دین با سکولارها و سکولاریزاسیون حاوی دو خطاست. خطای نخست اینکه، آنها مسئولیت چنین مخمصه ای را به دوش سکولارها می اندازند. آنها به جای اینکه به سکولارها حمله کنند که چرا به مردم اجازه ی ترک دین را داده اند، باید ببینند که چرا مردم می توانند از دین روی گردانند.
خطای دوم اینکه، هر کوششی برای حمله به سکولاریسم اساساً نشانگر پذیرش این مطلب است که متولیان دین صرفاً با اتکا به انتخاب فردی، خصوصی و اختیاری مردم، قادر به جلب نظر و حمایت آنان نیستند. این مطلب می توانند کاملاً درست باشد، اما پذیرش آن برای دین مداران ویرانگر است ? هر چند که به نظر می رسد که هنوز هم رهبران دینی ِ دشمن سکولاریسم متوجه این نکته نشده باشند. آنها ،بنا به دلایلی، از فهم این نکته سر باز می زنند که دینی که که با حمایت و یا اجبار به مردم تحمیل شود فاقد ارزش است.
به عقیده من تعریف درست سکولاریسم: سكولاريزاسيون يعنى پروسه و جريان و فرايندى كه در طى آن دين از صحنه زندگى كنار زده مى شود و نفوذ آن در جامعه كاهش مى يابد.
اصول اساسی سکولاریسم بدین قرار است:
o بهبود زندگی این جهانی توسط ابزارهای مادی.
o اینکه علم معجزه ی حیّ و حاضر این جهان است.
o اینکه خیر در نیکی کردن است. چه خیرجهان دیگر درکار باشد و چه نباشد.
o نیکی کردن در این جهان، و پی جویی این نیکی، خیر است
o با این امید که خواننده به مفهوم واقعی سکولاریسم رسیده باشد.
محمودموسایی کارشناس ارشدعلوم سیاسی
http://www.armans.info/2008/10/24/2602.html
متاسفانه برخی از این افراد فراموش می کنند که جامعه ایران یک جامعه دینی با علایق نهادینه شده مربوط به آن است و هرگونه واکنش آن ها نسبت به عاملان این وضعیت است و نه اساس و جوهره دین !
مشکل آن جاست که برخی از افراد خود را عین " دین " تلقی می کنند و خود را حقیقت مطلق می پندارند !
از این جاست که مشکل آغاز می شود ...
معمولا مردم حساب آموزه های دین را از افراد مدعی تولی آن جدا نگه می دارند .
نکته مهمی که آقای موسایی به آن اشاره کرده است این است که سیاست گزاران و برنامه ریزان باید به بازخورد اقدامات خود و فرآیند کنش و واکنش امور دید علمی و ژرف نگر داشته باشند .
باید بررسی شود که چرا این وضعیت ایجاد شده است ؟
چرا مردم به این نقطه رسیده اند ؟
آیا با خشونت و یا سخت گیری عاری از منطق و آینده نگری صورت مساله حل خواهد شد و یا این که کاتالیزوری برای فرایند خواهد بود ؟
آیا مسئولان تصور می کنند " سنتز " این جریان حاصل " احیای امور و تشکیلات پرورشی " خواهد بود ؟
آیا به فرض در آموزش و پرروش با " تغییر محتوای کتب درسی " این مشکل و یا بحران حل می شود ؟
آیا مسئولان تصور می کنند معلمان باید حافظ منابع و هنجارهای آن ها باشند بدون آن که بخواهند حداقلی از نرم های یک زندگی استاندارد را برای آن ها فراهم کنند ؟
فرضا ، مشکلات معلمان حل شود ؛ مشکلات عدیده جامعه چه خواهد شد ؟
اشتباه دیگر مسئولان آن است که تصور می کنند با تغییر ظاهر اما بدون تحول در برنامه ها و نرم افزارها می توانند نگرش مردم را نسبت به یک پدیده عوض کنند !
این یک واقعیت است که غالب مردم بیش از آن که به پوسته نگاه کنند نسبت به محتوا و عملکرد حساسند .
مردم نسبت به استفاده ابزاری از مفاهیم حساس هستند .
آن ها نمی خواهند از اعتقادات و باورهای آن ها استفاده ابزاری شود .
باور نادرست دیگر مسئولان آن است که تصور می کنند می توانند در عصر ارتباطات ، داده ها ورودی به اذهان را مطابق با سلایق خود پردازش کنند .
این یک اشتباه استراتژیک است !
چنین موضوعی فرض محال است ...
انسان دائما در حال دریافت ، مقایسه و قضاوت است . شاید در یک سیکل زمانی کوتاه مدت بتوان اطلاعلات را کانالیزه کرد اما این یک نسخه دائمی و فراگیر نیست !
خیلی از مواقع ، حتی خود مسئولان بیان می کنند که نقش مرجعیت معلمان کاهش یافته است و مانند سابق نیست !
دلیل این موضوع چیست ؟
شاید یکی از دلایل مهم آن این است که معلمان توان رقابت با منابع خبری و علمی را از دست داده اند و دیگر با استناد به گذشته و یا سولبق نمی توان برتری و اقتدار را حفظ کرد !
آیا معلمان می توانند برای بازگرداندن " نقش سنتی و کاریزماتیک " خود متوسل به اعمال " محدودیت و یا خشونت و یا استفاده ابزاری از نمره " شوند ؟
نکته آخر
آقای ازغدی در پایان سخنان خود بر نکته مهمی دست گذاشته اند و آن اعتراف به بحران فزآینده بیکاری ، طلاق و سایر معضلات است .
ایشان بدون آن که به رابطه علی و معلولی بین پدیده ها واقف باشند و یا این که حداقل اشاره ای به آن داشته باشند از احزابی که قبلا آن ها را طرد می کرده و می کنند استمداد طلبیده است !
در حالی که اصولا احزاب کارکرد مشخصی دارند .
مسائلی که در بالا به آن اشاره شد حاصل کار مجموعه عوامل یک سیستم است . اگر یک سیستم مطابق معیارهای علمی و برآمده از تخصص آن کار کند دیگر مشکلاتی نظیر " پرت ، بارمنفی فزآینده و... " نخواهد نداشت !
بهتر است افرادی نظیر ازغدی و ... به جای متهم کردن دیگران به ترویج سکولاریسم - بدون آن که نقش خود را فراموش کنند - واقعیت ها را پذیرفته و نیم نگاهی به تئوری های خود داشته باشند و آن را در جایگاه " حقیقت " ننشانند ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر