نقدی بر برنامه های ارائه شده توسط وزیر پیشنهادی
" آموزش و پرورش "- قسمت آخر
ادامه از قبل :
در راهبرد دوم این گونه بیان شده است :
5-2- بهرهگيري از توانمنديهاي نخبگان با تشكيل اتاق فكر در حوزه صف و ستاد در راستاي هر يك از مسائلهاي اساسي نظام آموزش و پرورش
حال سوال این است که آیا قرار است تشکیلات جدیدی با همین نام یعنی اتاق فکر به ساختار آموزش و پرورش اضافه شود ؟
آیا اتاق فکر آموزش و پرورش همان شورای عالی آموزش و پرورش نیست ؟
آیا ایشان قادر هستند که این تشکیلات را از نو بازتعریف و بازسازی کنند ؟
برنامه وزیر پیشنهادی برای تحول در این بخش چیست ؟
در بند 6-2- این چنین آورده شده است :
6-2- سازماندهي انتصابات به ويژه در حوزه مديريت آموزش و پرورش با تأكيد بر شايستهسالاري
آیا قرار است پروژه " تغییر از فرق سر تا نوک پا " که در همه ادوار شامل حتی نگهبان درب وزارتخانه می شود هم در این دوره به اجرا درآید !
به علت همان " بحران اعتمادی " که گفته شد وزیر نیز اعتمادی به لایه های قبل ندارد و سعی می کند تحت عنوان " تیم سازی " افراد موثر در تصمیم گیری را یکسان و همنوا کند !
در حالی که در بحث های مدیریت سازمانی ، مفهوم " تیم " بر اساس " اهداف سازمان و منافع مجموعه " شکل می گیرد نه بر اساس موفقیت های شخصی مدیر ، خوشایند مقامات بالا و یا فاکتورهای دیگر !
اگر واقعا هرگونه انتصاب و یا انتخاب بر این اساس و مفهوم شکل بگیرد دیگر چه نیازی به این همه تغییر و یا نوسان خواهد بود ؟
قرار است بر اساس بند 8-2- یک دوره جدید به طول دوره های تحصیلی اضافه شود .
بهتر بود ایشان فلسفه این اقدام را توضیح دهند و این که درگیر کردن کودک با آموزش رسمی قبل از تکوین رشد شخصیت و سایر جنبه های تربیتی چه منافعی را در پی خواهد داشت ؟
چه بسا آموزش های غیر رسمی ارائه شده به کودکان بسیار جلوتر از آموزش های رسمی باشد و در این زمینه ها لازم باشد که دوره آموزش رسمی کوتاه تر نیز بشود !
در بند 6-3- چنین آورده شده است :
6-3- جهتگيري صندوق ذخيره فرهنگيان به سمت رفع نيازهاي فعلي زندگي معلمان و فرهنگيان علاوه بر سودآوري موجودي هر يك از فرهنگيان.
صندوق ذخیره فرهنگیان و سایر موسسات مالی مشابه عملکرد موفق و قابل قبولی در تاکنون نداشته اند .
این صندوق ملک طلق هر وزیر برای انجام امور مالی شده است و در سایه عدم نظارت نهادها به خصوص نهادهای غیر دولتی و مستقل به حیاط خلوت مدیران ستادی تبدیل شده است !
آیا بهتر نیست که به جای تغییر جهت گیری ، اساسا " ساختار و تعریف این نهادها " دچار تحول بنیادین شود ؟
در5-4- چنین آورده شده است :
5-4- توسعه دامنه مسئوليت معلمان در طراحي و اجراي برنامهها در سطح مدرسه، منطقه، استان و كشور براساس رويكرد برنامهريزي درسي مبتني بر مدرسه
مسئولیت همراه با اختیار تعریف و تبیین می شود . اگر قرار باشد مسئولیت معلمان افزایش ولی در این زمینه اختیار و تصمیم گیری با دیگران و مراکز دیگر باشد در این مسیر چه چیزی غیر از سرخوردگی و تشدید بحران اعتماد کنونی نصیب سیستم خواهد شد جز آن که بخواهیم در این بحران اعتماد دیگران را نیز سهیم کرده و کوتاهی ها را در زمین شرکا پاسکاری کنیم !
بهترین راه در این مورد همان پیشنهاد قبلی سخن معلم در مورد " نظام معلمی " و " شورای عالی آموزش و پرورش " است .
در راهبرد پنجم چنین بیان شده است :
3-5- توجه به خرده فرهنگها، مقتضيات محلي، بومي و جنسي، پاسخگويي به نيازهاي دانشآموزان داراي نيازها و استعدادهاي ويژه فاقد سرپرست يا داراي سرپرست ناصالح
این راهبرد به نوعی به احیای اصل 15 قانون اساسی بر می گردد اما راهکار " توجه " چگونه می تواند باشد ؟
آیا این دیدگاه با نگرشی که اساسا به مدیران بومی اعتمادی ندارد و به عنوان مثال استاندار اردبیل از سمنان آورده می شود چگونه می تواند قابل جمع باشد ؟!
در راهبرد هشتم از تبیین یک رویکرد جدید برای احیای فعالیت های پرورشی سخن به میان آمده است و از سوی دیگر خانم کشاورز در بیان مسائل یکی از مشکلات آموزش و پرورش را تفکیک پرورش و آموزش دانسته اند . آیا بهتر نبود به طور مشخص تر از نقش معلمان در این چرخه نام می بردند به جای آن که نقش اصلی را به صورت مبهم به متربیان بدهند ؟!
از راهبرد نهم چنین برمی آید که پی گیری مطالبات فرهنگیان در ايجاد یک نظام فراگير اطلاعرساني تعریف می شود .
سوال این است که نقش تشکل های مستقل معلمان در این طراحی مدل چگونه تعریف و تبیین می شود ؟
نقش نهادهای اطلاعلاتی و امنیتی در این نظام جامع اطلاع رسانی چگونه بیان می شود ؟
در راهبرد دهم از همه نهادها نام برده شده است غیر از تشکل های معلمان !
آیا خانم کشاورز که درصدد یک تعریف جدید از فلسفه تعلیم و تربیت هستند نمی خواهند که قرائت دیگر و یا جدیدی را در این زمینه از سوی افراد دگر اندیش مستقر در تشکل ها پذیرا باشند ؟
آقای علی احمدی بر خلاف فرشیدی که خود دبیر یک تشکل در آموزش و پرورش بود و تشکل ستیزی او زبانزد همه گردیده بود ؛ سعی کرد که ارتباط ضابطه مند و مستمری با تشکل های فرهنگیان داشته باشد و از نظر نگارنده تا حدودی توانست در این امر موفق شود اگرچه ایشان می توانستند از ظرفیت های همه تشکل ها بهره مند شوند .
اما خانم کشاورز در این برنامه موضع صریح و شفاف خود را با این امر مشخص نکرده است .
هر فرد که به عنوان یک وزیر وارد مجموعه آموزش و پرورش می شود و نیز تیم همراه او باید که " تشکل ها " را به عنوان یک واقعیت بپذیرند . نتیجه ستیز با تشکل ها همان بود که بر سر فرشیدی آمد !
دستگاه رسمی باید فاصله خود را با فضای غیر رسمی آموزش و پرورش و مدرسه از طریق ارتباط دوسویه با تشکل ها کاهش دهد . تشکل ها زیاده خواه نیستند . آن ها فقط در پی اجرای قانون در مجموعه هستند .
خانم کشاورز !
آیا وقت آن نرسیده است که از " شعار گرایی " فاصله گرفته و واقعیات را در نظر بگیریم .
" آموزش و پرورش "- قسمت آخر
ادامه از قبل :
در راهبرد دوم این گونه بیان شده است :
5-2- بهرهگيري از توانمنديهاي نخبگان با تشكيل اتاق فكر در حوزه صف و ستاد در راستاي هر يك از مسائلهاي اساسي نظام آموزش و پرورش
حال سوال این است که آیا قرار است تشکیلات جدیدی با همین نام یعنی اتاق فکر به ساختار آموزش و پرورش اضافه شود ؟
آیا اتاق فکر آموزش و پرورش همان شورای عالی آموزش و پرورش نیست ؟
آیا ایشان قادر هستند که این تشکیلات را از نو بازتعریف و بازسازی کنند ؟
برنامه وزیر پیشنهادی برای تحول در این بخش چیست ؟
در بند 6-2- این چنین آورده شده است :
6-2- سازماندهي انتصابات به ويژه در حوزه مديريت آموزش و پرورش با تأكيد بر شايستهسالاري
آیا قرار است پروژه " تغییر از فرق سر تا نوک پا " که در همه ادوار شامل حتی نگهبان درب وزارتخانه می شود هم در این دوره به اجرا درآید !
به علت همان " بحران اعتمادی " که گفته شد وزیر نیز اعتمادی به لایه های قبل ندارد و سعی می کند تحت عنوان " تیم سازی " افراد موثر در تصمیم گیری را یکسان و همنوا کند !
در حالی که در بحث های مدیریت سازمانی ، مفهوم " تیم " بر اساس " اهداف سازمان و منافع مجموعه " شکل می گیرد نه بر اساس موفقیت های شخصی مدیر ، خوشایند مقامات بالا و یا فاکتورهای دیگر !
اگر واقعا هرگونه انتصاب و یا انتخاب بر این اساس و مفهوم شکل بگیرد دیگر چه نیازی به این همه تغییر و یا نوسان خواهد بود ؟
قرار است بر اساس بند 8-2- یک دوره جدید به طول دوره های تحصیلی اضافه شود .
بهتر بود ایشان فلسفه این اقدام را توضیح دهند و این که درگیر کردن کودک با آموزش رسمی قبل از تکوین رشد شخصیت و سایر جنبه های تربیتی چه منافعی را در پی خواهد داشت ؟
چه بسا آموزش های غیر رسمی ارائه شده به کودکان بسیار جلوتر از آموزش های رسمی باشد و در این زمینه ها لازم باشد که دوره آموزش رسمی کوتاه تر نیز بشود !
در بند 6-3- چنین آورده شده است :
6-3- جهتگيري صندوق ذخيره فرهنگيان به سمت رفع نيازهاي فعلي زندگي معلمان و فرهنگيان علاوه بر سودآوري موجودي هر يك از فرهنگيان.
صندوق ذخیره فرهنگیان و سایر موسسات مالی مشابه عملکرد موفق و قابل قبولی در تاکنون نداشته اند .
این صندوق ملک طلق هر وزیر برای انجام امور مالی شده است و در سایه عدم نظارت نهادها به خصوص نهادهای غیر دولتی و مستقل به حیاط خلوت مدیران ستادی تبدیل شده است !
آیا بهتر نیست که به جای تغییر جهت گیری ، اساسا " ساختار و تعریف این نهادها " دچار تحول بنیادین شود ؟
در5-4- چنین آورده شده است :
5-4- توسعه دامنه مسئوليت معلمان در طراحي و اجراي برنامهها در سطح مدرسه، منطقه، استان و كشور براساس رويكرد برنامهريزي درسي مبتني بر مدرسه
مسئولیت همراه با اختیار تعریف و تبیین می شود . اگر قرار باشد مسئولیت معلمان افزایش ولی در این زمینه اختیار و تصمیم گیری با دیگران و مراکز دیگر باشد در این مسیر چه چیزی غیر از سرخوردگی و تشدید بحران اعتماد کنونی نصیب سیستم خواهد شد جز آن که بخواهیم در این بحران اعتماد دیگران را نیز سهیم کرده و کوتاهی ها را در زمین شرکا پاسکاری کنیم !
بهترین راه در این مورد همان پیشنهاد قبلی سخن معلم در مورد " نظام معلمی " و " شورای عالی آموزش و پرورش " است .
در راهبرد پنجم چنین بیان شده است :
3-5- توجه به خرده فرهنگها، مقتضيات محلي، بومي و جنسي، پاسخگويي به نيازهاي دانشآموزان داراي نيازها و استعدادهاي ويژه فاقد سرپرست يا داراي سرپرست ناصالح
این راهبرد به نوعی به احیای اصل 15 قانون اساسی بر می گردد اما راهکار " توجه " چگونه می تواند باشد ؟
آیا این دیدگاه با نگرشی که اساسا به مدیران بومی اعتمادی ندارد و به عنوان مثال استاندار اردبیل از سمنان آورده می شود چگونه می تواند قابل جمع باشد ؟!
در راهبرد هشتم از تبیین یک رویکرد جدید برای احیای فعالیت های پرورشی سخن به میان آمده است و از سوی دیگر خانم کشاورز در بیان مسائل یکی از مشکلات آموزش و پرورش را تفکیک پرورش و آموزش دانسته اند . آیا بهتر نبود به طور مشخص تر از نقش معلمان در این چرخه نام می بردند به جای آن که نقش اصلی را به صورت مبهم به متربیان بدهند ؟!
از راهبرد نهم چنین برمی آید که پی گیری مطالبات فرهنگیان در ايجاد یک نظام فراگير اطلاعرساني تعریف می شود .
سوال این است که نقش تشکل های مستقل معلمان در این طراحی مدل چگونه تعریف و تبیین می شود ؟
نقش نهادهای اطلاعلاتی و امنیتی در این نظام جامع اطلاع رسانی چگونه بیان می شود ؟
در راهبرد دهم از همه نهادها نام برده شده است غیر از تشکل های معلمان !
آیا خانم کشاورز که درصدد یک تعریف جدید از فلسفه تعلیم و تربیت هستند نمی خواهند که قرائت دیگر و یا جدیدی را در این زمینه از سوی افراد دگر اندیش مستقر در تشکل ها پذیرا باشند ؟
آقای علی احمدی بر خلاف فرشیدی که خود دبیر یک تشکل در آموزش و پرورش بود و تشکل ستیزی او زبانزد همه گردیده بود ؛ سعی کرد که ارتباط ضابطه مند و مستمری با تشکل های فرهنگیان داشته باشد و از نظر نگارنده تا حدودی توانست در این امر موفق شود اگرچه ایشان می توانستند از ظرفیت های همه تشکل ها بهره مند شوند .
اما خانم کشاورز در این برنامه موضع صریح و شفاف خود را با این امر مشخص نکرده است .
هر فرد که به عنوان یک وزیر وارد مجموعه آموزش و پرورش می شود و نیز تیم همراه او باید که " تشکل ها " را به عنوان یک واقعیت بپذیرند . نتیجه ستیز با تشکل ها همان بود که بر سر فرشیدی آمد !
دستگاه رسمی باید فاصله خود را با فضای غیر رسمی آموزش و پرورش و مدرسه از طریق ارتباط دوسویه با تشکل ها کاهش دهد . تشکل ها زیاده خواه نیستند . آن ها فقط در پی اجرای قانون در مجموعه هستند .
خانم کشاورز !
آیا وقت آن نرسیده است که از " شعار گرایی " فاصله گرفته و واقعیات را در نظر بگیریم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر