۱۳۸۸ مرداد ۲۷, سه‌شنبه

گزارش دیدار اعضای کانون صنفی معلمان و سازمان معلمان با یکی دیگر از شهدای " جنبش سبز

گزارش دیدار اعضای کانون صنفی معلمان ایران و سازمان معلمان
ایران با یکی دیگر از شهدای " جنبش سبز " :
« عباس دیسناد »

آقای ذاتی از اعضای کانون صنفی معلمان ایران آغازگر این جلسه بود .
وی در ابتدا ضمن معرفی اعضا از خانواده ایشان خواستند تا نحوه شهادت ایشان را توضیح دهند .
همسر شهید چنین گفت :
عباس مغازه ای در خیابان کارون داشت . او اطلاعی از این که روز سی خرداد تجمع و راهپیمایی اعلام شده است نداشت . قرار شد آن روز زودتر به خانه بیاید . حدود ساعت 5 بعد ظهر دخترم به او زنگ می زند . عباس به سر کوچه می رود و از پشت سر با باتوم به سر او می زنند و دچار ضربه مغزی می شود . او را به بیمارستان شهریار می برند . حدود 3 روز در حالت کما بود . روز چهارشنبه او فوت می کند و روز پنج شنبه در سردخانه بود و روز جمعه او را در بهشت زهرا دفن کردیم .
فعلا پرونده در آگاهی تهران است . از طرف کلانتری مامور به بیمارستان آمد . در آن بیمارستان 8 نفر تیر خورده بودند و همان روز 3 نفر فوت کردند . ار هر خانواده مبلغ 15 میلیون تومان برای تحویل جنازه ها می خواستند !
حدود 3 میلیون تومان هزینه بیمارستان ما شد .
" عباس " جانباز جنگ تحمیلی بود . در بدنش چند ترکش بود و بعضی اوقات دچار کمر دردهای شدید می شد . با این حال وقتی عباس از جنگ آمد خود را به به عنوان جانباز به مراکز رسمی اعلام نکرد تا از مزایای آن بهره مند شود !
ما در این منزل مستاجر هستیم و مغازه ایشان هم اسیتجاری بود .
وقتی عباس در بیمارستان بود می خواستیم او را ترخیص کنیم اما اجازه این کار را به ما ندادند !
وقتی ایشان به علت مرگ مغزی فوت کرد می خواستیم اعضای بدن او را اهدا کنیم که باز هم موافقت نکردند !
دکتر ایشان به ما گفت که اگر عباس را زودتر آورده بودید امکان زنده ماندنش زیاد بود !
برخی از همسایگان به ما گفتند که وقتی عباس دچار ضربه شد ماموران از نزدیک شدن مردم برای انتقال او به بیمارستان ممانعت می کردند و او مدت ها بر روی زمین بود !
البته از شورای شهر آقای دکتر نجفی و خانم دکتر ابتکار پیش ما آمدند و ما از آن ها تشکر می کنیم .
به ما گفتند که علت مرگ ایشان را " سکته قلبی " اعلام کنیم !
پسر شهید دیسناد نیز گفت :
" تا کنون پرونده را پیگیری کرده ایم اما جواب خاصی نمی دهند ! می گویند بروید و روز بعد بیایید !
می گوییم کی و آن ها اظهار بی اطلاعی می کنند !
جواب های سربالا می دهند ...
در ادامه آقای ذاتی خطاب به حاضران گفت : " چرا باید شرایطی در جامعه پیش آید که ده ها نفر به شدیدترین شکل کشته شوند در حالی که بسیاری از آن ها افراد معمولی و عابر پیاده بوده اند !
مهم تر از همه رفتار نیروهای انتظامی است که بدترین ضربات را بدون دلیل به سر افراد می زدند که داخل آن میلگرد 16 است !
این چیزی جز مصداق جنایت علیه بشریت نیست !
متاسفیم که یک عابر پیاده این جور بی رحمانه و بدون تذکر از پشت توسط یک فرد که خود را حافظ امنیت می داند مورد حمله ناجوانمردانه قرار می گیرد !
ما این درد عظیم و این کشته شدن مظلومانه را به همه کلاس ها و انشاها که دانش آموزان می نویسند خواهیم رساند که به نظر من این مظلومیت سوزاننده تر از هر نوع جنایتی است !
در پایان ، اعضا برای خانواده ایشان طلب صبر نمودند .

هیچ نظری موجود نیست: