نوشته : علی مرادی – دبیر فلسفه و منطق دبیرستان های تهران
نقش فلسفه در زندگی کشف راز و رمزهاست . در علوم طبیعی پی بردن به علت و معلول هاست و پی بردن به قوانین حاکم بر پدیده هاست .
اگر می خواهیم قوانین تاثیر و تاثر پدیده ها بر یکدیگر و علت و معلول ها را بررسی کنیم ، باید به علوم تجربی مراجعه کرد نه فلسفه ؛ پس آموزش فلسفه در ابتدایی قبل از یادگیری علوم طبیعی ( ریاضی ، فیزیک ، شیمی و... ) چگونه ممکن است ؟
سر از عمق حقایق درآوردن قبل از آموزش حقایق امکان ناپذیر است .
شناخت واقعیت داشتن اجسام ، اصالت کهکشان ، اصالت شکل ها ، گیاهان ، اتم ... ابتدا باید آموزش داده شود بعد دانش آموز پی به فلسفه وجود آن ها ببرد .
در حالی که فلسفه به دنبال پیدایش ریشه فکر و اندیشه هاست ، زیربنای فکری را مشخص می کند ، پایه و اساس و ریشه ها را مورد توجه قرار می دهد . به دنبال عقلانی کردن اعتقادات ، شناخت ها و باورهاست .
فلسفه چگونگی انتخاب کردن را می آموزد .
فلسفه مبنای علوم طبیعی ، علوم ماورایی ، علوم هنری ، اخلاقی و اجتماعی را آموزش می دهد .
چگونه ممکن است علوم قبل از آموزش فلسفه آن ها گفته شود .
آیا از مکاتب فلسفه ، عقلانی، حس گرایی ، پوچ گرایی و یا ماده گرایی کدام یک آموزش داده می شود ؟
فلسفه پوچ گرایی واقعیت و حقیقت را رد می کند .
فلسفه ماتریالیسم حقیقت را ثابت نمی داند .
فلسفه مذهبی حقیقت و واقعیت را ثابت می داند . ابتدا مکاتب باید آموزش داده شوند یا فلسفه آن ها گفته شود . بدون شناخت مکاتب ، دانش آموز مفاهیم علمی را می آموزد نه پایه و اساس مفاهیم علمی را .
در دوران کودکی بیشتر ادراکات کودک از راه حواس پنج گانه است .
در حالی که در فلسفه بحث از بی اعتباری حواس است یا حداقل شناخت جزیی است ؛ چگونه ممکن است به کودک بگوییم حواس تو اشتباه می کنند !
۲ نظر:
درود به پورسلیمان
من می خواستم اساسنامه و مرامنامه سازمان معلمان را بخوانم. پیوندهای سمت چپ تارنگار شما در دسترس نیستند. سپاسگزار می شوم اگر این دو متن را در پیوندهای جدیدی بگذارید.
دوست عزیز
جناب بهلولی
درود
آدرس قبلی مسدود شده است .
باید آن را مجددا تایپ کنم .
سبز و پایدار باشید.
ارسال یک نظر