یکشنبه شانزدهم آبان حوالی ساعت 6 بعد ظهر بود که با مادر تماس گرفت .
از آخرین تماس محمد داوری با مادر بیش از 4 ماه است که می گذرد .در این مدت تلفن های بند 350 قطع بوده است .
آخرین ملاقات حضوری مادر 25 مرداد بود .
محمد داوری از چهارم مرداد ماه به بند 350 زندان اوین منتقل شده است .
روز نهم شهریور درخواست مرخصی محمد تقدیم دادستانی شد که با آن مخالفت کرده اند .
بیش از یک هفته پیش محمد طی نامه ای از مادر و خانواده اش خواست که دیگر به ملاقاتش نیایند .
مادر محمد داوری به سخن معلم چنین گفت :
" وقتی که پس از این همه مدت صدای محمد را پشت تلفن شنیدم خیلی خوشحال شدم ؛ روحیه اش خیلی خوب بود . به او گفتم که می خواهم فردا برایت لباس گرم بیاورم . می گویند امسال زمستانش سرد است . آخرین بار پارسال بود که به او لباس دادم ."
وقتی به او گفتم که پس از این 4 ماه وقتی محمد را ببینی گریه خواهی کرد یا نه ...
... او با بغضی مادرانه اما هوشیارانه و با اعتماد به نفس گفت : " که فردا گریه نخواهم کرد
می خواهم که محمد روحیه اش خراب نشود و خود را نبازد ؛ خیلی سخت است که به عنوان مادر خودم را نگه دارم اما به خاطر محمد و تمام دوستان او که احساس تنهایی نکنند گریه نخواهم کرد ...
همه آن ها بچه های من هستند .
همه آن ها را دوست دارم .
می خواهم که همه شان آزاد شده و به آغوش خانواده هایشان برگردند .
در نمازهایم همیشه از خدا می خواهم که این زندانیان روحیه شان را نبازند ، برای سلامتی شان همیشه دعا می کنم .
غیر از این کار ، چه کار دیگری می توانم بکنم ...
پس از آن دیگر گریه امانش نداد ... "
۱ نظر:
مادر عزیز قلبم به درد آمد و بسیار متاثر شدم . امیدوارم همه ی زندانیان عزیز هرچه سریعتر آزاد شوند و انبساط خاطر شما مادران عزیز فراهم شود .
ارسال یک نظر