طبق اطلاعات سیستم پرسنلی وزارت آموزش و پرورش و در سال 1388 در حال حاضر مجموعا تعداد 38000نفر از فرهنگیان دارای مدرک تحصیلی فوق لیسانس و بالاتر هستند (36000 نفر آنان در مدارس و مشاغل آموزشی و 2000نفر در واحدهای ستادی و اداری خدمت می کنند)
به این اظهار نظر آقای حاجی بابایی توجه کنید :
« وقتي وارد مجلس، شوراي شهر استان و شوراي عالي استانها ميشويم تعداد قابل توجهي از آنها معلم هستند.
او با بيان اينكه در وزارت كشور و شهرداريها تعداد بالايي معلم فعال هستند، ادامه داد: از بركات مثبت آموزش و پرورش حضور معلمان در بسياري از نهادها و دستگاهها است؛ در وزارت آموزش و پرورش به دليل اينكه نمايندگان شوراي شهر، منتخب از بركات مثبت آموزش و پرورش حضور معلمان در بسياري از نهادها و دستگاهها است. » ( ایلنا – 21/8/89 )
این سخن آقای حاجی بابایی درست است و در واقع آموزش و پرورش یکی از تامین کنندگان اصلی نیروهای کیفی و یا فکری در نهادها و دستگاه های دیگر بوده است ؛ اما سوال اساسی این است که چرا و با همه این توصیفات وضعیت آموزش و پرورش چنین است ؟
بودن نیروهای کیفی در جاهای دیگر ، چه تاثیری به حال آموزش و پرورش داشته است ؟
حضور فراکسیون فرهنگیان با رقم بی سابقه 155 نفر در سال جاری و تا کنون چه تاثیر مهمی در ارتقای جایگاه آموزش و پرورش داشته است ؟
آیا حضور آن ها در این مدت باعث شده است که " نگرش مصرفی " نسبت به آموزش و پرورش به یک نگرش از نوع " سرمایه گذاری " تبدیل شود ؟
چرا باید دارندگان مدارک فوق لیسانس و دکتری در آموزش و پرورش تفاوت ملاحظه داری با همقطاران خود در آموزش عالی داشته باشند در حالی که میزان ساعات موظف کاری آنان نیز به هیچ وجه قابل مقایسه نیست !
چه کسی و یا کسانی باید به این موارد رسیدگی کنند ؟
چرا باید آموزش و پرورش در بحث بودجه و تخصیص اعتبار در ردیف های انتهایی قرار داشته و در اولویت نباشد ؟
چرا باید این نهاد مادر و صادر کننده نیرو همواره از " کسری بودجه " رنج ببرد ؟
چرا باید کسی که به مدارج بالا در آموزش و پرورش نائل می شود بزرگترین و مهم ترین دغدغه اش پیدا کردن راهی برای خروج و یافتن جایگاهی بهتر باشد ؟
چرا باید همواره ضعیف ترین فرد به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب شود ؟
مقصر کیست ؟
واقعا حضور آنان چه تاثیری داشته است ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر