۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

نگاه معلم










شهین دخت میان دشتی ، عضو شورای مرکزی سازمان معلمان ایران



خبر مرگ دانش آموز در اثر تنبیه بدنی هر شنونده ای را متاثر می کند ، به خصوص معلمان که تلاش و پشتکار ، گذشت و فداکاری ،صبر وتحمل و مقاومت وپایداری را سرلوحه ی هدف وانجام رسالتشان قرار داده اند.در حال تاثر و چرایی این واقعه ، شعر" مدرسه ی عشق "زنده یاد مجتبی کاشانی به خاطرم آمد که لازم دانستم هم یادی از زنده یاد مجتبی کاشانی کنم و هم این شعر را به همه ی معلمان زحمتکش ، صبور ودلسوز ایران عزیز تقدیم نمایم .
به امید روزی که معلمان دغدغه ای جز رشد علم و معرفت وآگاهی در نظام آموزشی کشورمان نداشته باشند !

مدرسه عشق
در مجالي كه برايم باقيست
باز همراه شما مدرسه اي مي سازيم
كه در آن همواره اول صبح صبح
به زباني ساده
مهر تدريس كنند،
و بگويند خدا
خالق زيبايي
و سراينده عشق
آفريننده ماست.
مهربانيست كه ما را به نكويي
دانايي
زيبايي
و به خود مي خواند
جنتي دارد نزديك، زيبا و بزرگ
دوزخي دارد- به گمانم
كوچك و بعيد
در پي سودا نيست
كه ببخشد ما را
و بفهماندمان،
ترس ما بيرون از دايره رحمت اوست
در مجالي كه برايم باقيست
باز همراه شما مدرسه اي مي سازيم
كه خرد را با عشق
علم را با احساس
و رياضي را با شعر
دين را با عرفان
همه را با تشويق تدريس كنند
لاي انگشت كسي
قلمي نگذارند
و نخوانند كسي را حيوان
و نگويند كسي را كودن
و معلم هر روز
روح را حاضر و غايب بكند
و به جز ايمانش
هيچ كس چيزي را حفظ نبايد بكند
مغزها پرنشود چون انبار
قلب خالي نشود از احساس
درس هايي بدهند
كه به جاي مغز، دلها را تسخير كند.
از كتاب تاريخ
جنگ را بردارند
در كلاس انشاء
هر كسي حرف دلش را بزند
«غيرممكن» را از خاطره ها محو كنند
تا، كسي بعد از اين
باز همواره نگويد: «هرگز»
و به آساني همرنگ جماعت نشود.
زنگ نقاشي تكرار شود
رنگ را در پائيز تعليم دهند
قطره را در باران
موج را در ساحل
زندگي را در رفتن و برگشتن
از قله كوه
و عبادت را در خدمت خلق
كار را در كندو
و طبيعت را در جنگل و دشت.
مشق شب اين باشد
كه شبي چندين بار
همه تكرار كنيم:
عدل
آزادي
قانون
شادي...
امتحاني بشود
كه بسنجد ما را
تا بفهمند چقدر
عاشق و آگه و آدم شده ايم
در مجالي كه برايم باقيست
باز همراه شما مدرسه اي مي سازيم
كه در آن آخر وقت
به زباني ساده
شعر تدريس كنند
و بگويند كه تا فردا صبح
خالق عشق نگهدار شما.


هیچ نظری موجود نیست: