۱۳۸۹ تیر ۲۵, جمعه

یک انتخابات از " تعاونی مصرفیان فرهنگ " و چند روایت و حکایت دموکراسی !








انتخابات شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان تهران به پایان رسید .
از قرار معلوم ، همان دسته سابق که این شرکت تعاونی را به مرز ورشکستگی رسانده مجددا ردای " خدمت " بر تن کرده است !
شاید در این جا مال باختگان و یا متضرران اصلی کسانی هستند که نخواستند و یا نتوانستند شیرینی چند روز تعطیلی پشت سر هم را به خاطر حداقل احترام به پیامک های دوستانشان تلخ کنند و یا تصور می کنند که کار این ملک و عالم به مدد این انتخابات خرد و بی ارزش به سرانجام نخواهد رسید و باید که کار از اساس و ریشه اصلاح شود ...
و یا غایبانی مدعی و پرطرف دار که هنوز مجال عرض اندام نیافته و دعوای صنف و سیاست آن ها  همچنان به فرجامی نرسیده است !

راحت خویشتن از دست قضا می جوئیم


تشنه لب بر سر این برکه شوریم هنوز

دوستان و دلسوزان سعی خود به اهتمام و جد نمودند و شاید از قضا حضور تنی چند از  " جنس ما " در مسند هیات رئیسه مجمع بهانه ای شود برای نامحرمان و نابخردان که آری شما خود نیز در عرصه بودید و اگر آن نبود این هم نبود !
باری ...
یکی از دوستان ارجمند و گران قدر ما آقای عباس معارفی که چرخ روزگار و گردش ایام او را به سیاه چال " روزمرگی " عادت نداده است در یادداشتی گران سنگ تقریری براین انتخابات نگاشته است :
 
" انتخابات شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان تهران در17/4/89
بی مایه فطیره
چه کرد این پول لا مسّب !
با اطمینان و طمأنینه ی خاطر نشستند و پاشدند و بردند و رفتند.
ضعف دموکراسی را دیدید؟ دموکراسی کمیّت محور است ، نه کیفیت محور!
یک استاد دانشگاه با یک بی سواد برابر می شوند .
اعضاء از نظر کیفیت اطلاعات و شجاعت وفصاحت وبلاغت واشراف بر قانون حرف نداشتند !
ولی نفرات بسیج شده ی قرچک بازی را با کمال خونسردی بردند .
عصبانی شدن بی نتیجه است باید شکست را پذیرفت و قبول کرد که تا چند سال دیگر حیاط خلوت وزارتخانه در اختیار آن ها است ولی زیاد هم نباید ناراحت بود زیرا اینها هم همان کارهایی را خواهند کردکه دیگران کرده اند ."

ذکر نکاتی در این زمینه خالی از لطف نیست :
1- این پول لامسب چه ها که نکرد بل این غفلت و شاید راحت طلبی ما بود که همچون دو دهه پیش راه را بر خدمت چندین باره این خدمتی ها گشود !
2- قصه این روزگار است که برخی از ما به واسطه پاره ای اشراقات و پرتوها خود را مدار و مرکز علم و عالم می پنداریم !
حکایت شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان ربطی با قصه " دموکراسی " نداشته و ندارد !
شاید اگر بتوان تنها مزیتی از دموکراسی نام برد همان است که " همه برابرند و کسی برابرتر نیست  "!
این ما بوده و هستیم که با اندک تلاشی و به مثابه همان " دانش آموز شب امتحانی " می پنداریم که می توانیم !
شاید هم این توانستن دیری نپاید ...
3-  به نظر چنان رسید که در این انتخابات  و به روایت این حقیر ، نه کمیتی بود و نه کیفیتی !
تنها  ، خیمه شب بازی بود که به مدد همت تنی چند از پیان آوران امنیت و آرامش و در سکوت آن ها و همواری زمین ، عمری دوباره به مدعیان خدمت بخشید !
این بازی ، باخت - باخت بود !
نه پیروزی داشت و نه شکست !
اما این ما بوده و هستیم که در آینده به آن معنا خواهیم داد ...
لاف صفا ومهر در این دوره نشنوید
رو کم بکوی خلق زبان آور آورید
باطل زحق شناس ندیدیم دیده ای
این داوری بعد لگه داور آورید
کالای پاک طینتی از ما نمی خرند
ای نسل های تازه شما کمتر آورید

دوست و عزیزی دیگر از تبار " صنفیان " یادداشتی دیگر بر"  این نمایش " نگاشته است که ما نیز بی کم و کاست آن را نقل می کنیم :
" پرسش هایی از یک انتخابات
"دل از سجاده به دوشان شهرک مهتاب/که رنگ عاریت از چهره ی بی نورشان پیداست/خون است."چندین بار پیاپی،این پاره شعر زیبا،که سراینده اش را نمی شناسم،بر ذهن و زبانم گذشت؛آن هنگام که یکی یکی خود را معرفی می کردند. روشن بود که خود نیز باور چندانی به گفته هایشان ندارند : "من تصمیم دارم تا حق از دست رفته ی فرهنگیان را باز گردانم"،"برای رضای خداوند، آمده ام که خدمتی کنم"،"دوستان مرا می شناسند،تنها انگیزه ام سر و سامان بخشیدن به این تعاونی و انجام وظیفه است" و بسیاری دیگر از این دست،که برای من ،شنیدنشان،هم سخت آزاردهنده است وهم ریشخند و ناسزایی می دانمشان فهم و شعورم را. همگی وضعیت بسیار نابسامان تعاونی مصرف فرهنگیان تهران را می پذیرفتند،اما انگار نه انگار که خود یکی از همین هیآت مدیره ای هستند که چنین رسوایی به بار آورده است! رسوایی آن چنان، که هیچ کدامشان شهامت خواندن گزارش مالی سالیانه را در مجمع عمومی نداشتند- حتی حسابرس،که تا با نخستین اعتراض ها روبرو شد ،پیش از رسیدن به تریبون، از صحنه گریخت و دیگر برنگشت– و پس از پافشاری بسیار برخی حاضران،که گزارش مالی باید خوانده شود،تنها دونفر!! به نشانه ی تایید گزارش و پذیرش آن از جای برخاستند، دو نفر از میان 500 نفر! رسوایی آن چنان، که هیچ کس نپذیرفت به عنوان موافق عملکرد هیات مدیره ی سخن بگوید؛هیآت مدیره ی تعاونی با گردش مالی و وام های کلان میلیاردی و با چندین و چند شعبه،اما با سود سالیانه ی 13 میلیون تومان! رسوایی از سر 700 میلیون تومان اختلاس یکی از خودشان، که دو سه سال پی درپی است که به هنگام گزارش،پرونده اش را در دست اقدام قضایی می دانند. و با این همه باز هم،برخی از همین هیات مدیره،نامزد انتخابات بودند و لاف زن که :"احساس مسئولیت کرده ایم و آمده ایم که در خدمت فرهنگیان باشیم."
انتخابات شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان تهران،پنج شنبه 17/4/89 برگزار شد و پس از دوسال نافرجامی، سرانجام، هیات مدیره ی جدید آن برگزیده شد. شوربختانه گویا برخی از برگزیدگان! از همان هیات مدیره ی پیشین می باشد که دست کم بسیار ناکارآمد و ناتوانند. برای من، که عضوی ازاین تعاونی هستم، و سه سال است که در مجمع عمومی سالیانه ی آن شرکت می کنم، نخستین پرسش، زمان برگزاری این گردهمایی است. دو سال پیش، و پس از ابطال انتخابات، وزارت تعاون به کارگزاران این تعاونی دستور داد که تا دو ماه آینده، انتخابات دوباره را برگزار نمایند(1) که این تعاونی،این دستور را سراسر به هیچ انگاشت و انتخابات دیگررا، پس از یک سال، دوباره درتابستان برگزار نمود. پرسش این است که چرا وزارت تعاون با این زیر پا گذاشتن آشکار قانون،هیچ گونه برخوردی نکرد؟!
 آیا رعایت قانون تنها برای فرودستان است و فرادستان را نیازی به انجام آن نیست؟ چرا باید انتخابات این تعاونی همواره در تابستان باشد؟
 این تعاونی بیش از صد هزار عضو دارد،چرا انتخابات آن تنها با 500 نفر برگزار می شود؟
چرا در زمانی نیست که مدرسه ها بازند و فرهنگیان در پیوند با یکدیگر؟ پاسخ آیا جز این است که در بودن آموزگاران،پیش بردن انتخابات، آن گونه که خود می خواهند،سخت و شاید هم نشدنی است. تازه،همه می دانند که برخی از کسانی که گروهی و با اتوبوس می آیند، فرهنگی نیستند و با رای های وکالتی که همواره گمان های بسیاری در درستی آنهاست، انتخابات را بیش از پیش بی ارزش می کنند. راستی اگر این تعاونی ورشکسته است و درآمد سالیانه اش از یک سوپر مارکت کوچک هم کمتر است، چه انگیزه و رانه ای سبب می شود که عضوهای هیآت مدیره ی پیشین،برای گزینش دیگربار،چنین سر و دست بشکنند و برخی، کسانی را چنین ساماندهی کنند؟باری، پنج شنبه ی گذشته و در نبود و بی خبری بسیاری از آموزگاران و عضوهای شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان تهران،انتخاباتی برگزار شد که در میانه ی آن نزدیک به نیمی از نامزدها، درخواست تنفس داشتند تا به بسیاری گمان و پرسش ها رسیدگی شود. و برخی نیز در زمان معرفی خود، پاره ای نادرستی و تقلب ها را آشکار نمودند و به نشانه ی اعتراض از نامزدی خود دست کشیدند. پیرامون صد نفر نیز،هنگامی که دیدند گویا باید این انتخابات ،هر گونه که شده،به فرجام رسانده شود! از سالن بیرون آمدند. اکنون صورت جلسه ای نوشته شده و به امضای بسیاری درآمده است،و تنی چند از آموزگاران در پی اعتراض به روند نادرست برگزاری این انتخابات می باشند.
راستی اگر فرهنگیان را جامعه ی مدنی نیرومندی، همراهی می کرد و فرهنگیان در پیوند با نهادهای مدنی، خواستار حقوق مادی و معنوی خویش بودند،آیا این افراد می توانستند پس از مدیریتی اینچنین – دست کم بسیار ناکارآمد- دوباره برگزیده! شوند؟ جامعه ی مدنی، دشمنان بسیاری دارد چرا که، جامعه را از توده ای شدن باز می دارد.
1)من سال گذشته درباره ی انتخابات شرکت تعاونی مصرف فرهنگیان، مطلب کوتاهی نوشتم. برای دیدن آن می توانید به آدرس زیر بروید:
http://bohluli.blogfa.com/post-147.aspx



هیچ نظری موجود نیست: