۱۳۸۹ مرداد ۱, جمعه

تو را به خدا فکری به حال گوش ضعیفت بکن!


مردی از ضعف شنوایی همسرش شاکی بود، به یکی از دوستان صمیمی‌اش که متخصص گوش بود نامه‌ای نوشت و قضیه نیمه کر بودن همسرش را برای او توضیح داد و سپس از او راه چاره خواست که چگونه بفهمد میزان ضعف شنوایی همسرش چقدر است تا بتواند بر اساس آن برای درمان همسر بیچاره‌اش چاره‌ای بیندیشد؟"


دوستش در پاسخ به نامه اش نوشت: "وقتی همسرت مشغول کار است از فاصله دور از او سوالی بپرس و اگر جوابی نگرفتی فاصله‌ات را آن قدر با او کم کن که او جواب دهد. همان فاصله حد شنوایی همسرت است؟"


مرد بلافاصله به آشپزخانه رفت و دید همسرش مشغول آشپزی است. از در آشپزخانه با صدای بلند گفت: "امروز ناهار چی داریم؟" جوابی نیامد.


فاصله‌اش را با همسرش کم کرد و دوباره پرسید: "امروز ناهار چی داریم؟" باز هم جوابی نیامد. به همین ترتیب هر چه فاصله را کم کرد باز هم جوابی نیامد تا اینکه کنار همسرش ایستاد و با صدای بلند گفت: "امروز ناهار چی داریم؟"


آنگاه صدای همسرش را شنید که می‌گوید: "ده بار است که از همان دم در تا اینجا برایت فریاد می‌زنم که امروز ناهار پیتزا داریم. تو را به خدا فکری به حال گوش ضعیفت بکن!"

برگرفته از : وبلاگ مروت و مدارا

هیچ نظری موجود نیست: