۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

تمهل ! سقوط در هاویه !





این داستان واقعی است ( خودم مدتی قبل آن راخواندم ) 
(1)
احساس می کنم که سوار اتوبوسی شده ایم و راننده (منظورم بهشتی نیست ) به سمت دره ای مخوف در حرکت است ....
مجاز نیستیم مسافران را از نگرانی خود نسبت به احتمال سقوط در دره مطلع کنیم ، مسافران باید خوش و خندان بزنند و برقصند و شاید هم نوحه بخوانند ، چرا که تصور می کنند به دشتی مصفا و مکانی خاص در حرکت هستند ، راننده و شاگرد راننده لبخند می زنند ، اما در جیب خود اسنادی نهان کرده اند و با گوشه چشم کسانی را که در رقص و شادی مشارکت نمی کنند ، تهدید به افشای پرونده و اسرارشان می کنند (به آخرین افشاگری بهشتی مراجعه شود ) ، در گوشی به راننده نگرانی خود را ابراز می کنیم ، حرف های عجیبی می شنویم گاه می گوید این اتوبوس از آن اتوبوس ها نیست که تو فکر می کنی
(منظور کانون نیست)
این اتوبوس ملاحظه کاری های اتوبوس های دیگر را ندارد  ، به دره که برسیم مثل هواپیما پرواز می کنیم و با خیال راحت می گوید : ...  به ته دره هم که سقوط کنیم مهم نیست شکست نشانه ی حقانیت ماست !
(2)
من یک معلم و شهروند ایرانی ام ، علوم سیاسی هم خوانده ام - نزدیک به یک دهه است که تجربه ی صنفی سیاسی هم دارم - ولی از آینده این دوستان می ترسم ، من به عنوان یک کانونی ،  کانون رامصداق انسان های خوش خیال و خام دلی می دانم که در پی کوبیدن بر طبل آرزوهای خویشند ، از درک واقعیات عاجز و زیاده خواهی شان جز خسارت نتیجه ای نخواهد داد !
(3)
درود بر بهشتی (به سبک شاگردان ) خرسی با ماهی ای دوست می شود (من خرس نیستم ) خرس می خواهد ماهی را به خانه ی خودش ببرد پس باید ماهی را به دهان گرفته و به غار ببرد که در این صورت ماهی از آب جدا شده و این یعنی از بین رفتن ماهی ! در ادامه ماهی از خرس دعوت می کند که به اعماق دریا و خانه ی ماهی برود که در این صورت خرس در آب خفه خواهد شد ! چه باید می کردند ؟ آنها توافق کردند یکدیگر را در کنار رودخانه ببینند و دوستی خودشان را ادامه بدهند !
(4)
نکته ی انتهایی چیزی نیست جز جنگ زر گری - کشف بزرگ جناب شیرزاد عزیز - که باید بگویم این بار به کاهدان زده و آدرس اشتباه داده است !
تا بعد ...
 علیرضا هاشمی

۲ نظر:

ناشناس گفت...

I'm Glad i found this site.Added smiedu5.blogspot.com to my bookmark!

ناشناس گفت...

آقای هاشمی خیلی جالب بود !
مطمئن باشید ماهیت آقای شیرزاد و امثال ایشان هم عیان خواهد شد وروز پاسخگویی اینان فرا خواهد رسید . دور نیست !