از دیدار شما عزیزان خیلی خوشحالم. معتقدم دیگران هم که در این نظام مسئولیت دارند چه خوب است حرفهای همه را بشنوند.
اگر ما بخواهیم جامعه را اداره کنیم باید رابطه را گستردهتر و وسیعتر کنیم نه اینکه از کانالهای خاص این ارتباط وجود داشته باشد. مسئولان نباید انتظار داشته باشند که فقط آنچه مورد تایید آنهاست بیان شود؛ چون اگر آنها همه حرفها را بشنوند شاید اصلاحات بزرگی در کار ایجاد شود.
این جلسات میتواند گره گشا و راه گشا باشد. با این حال متاسفانه برگزاری این جلسات محدودیت دارد كه امیدوارم شاهد گشایش در این زمینه باشیم.
متاسفانه این محدود کردنها سبب شده است كه احیاناً عکسالعملهایی که ما و شما نمیپسندیم در دانشجویان و دیگر بخشهای جامعه پیدا شود.
وقتی دانشجویان میبینند کسانی که آنها میخواهند به دانشگاه بیایند، نمیتوانند بیایند و حق ندارند صحبت کنند و دیگرانی میآیند و حرفهایی میزنند که مطابق برداشت اکثریت دانشجویان نیست با آنها برخوردهایی میشود که مورد قبول ما هم نیست.(اشاره به حضور صفار هرندی در دانشگاه که دانشجویان اجازه سخنرانی را به او ندادند)
منشا این مسائل چه بوده و چرا این چنین شده است؟ اگر شعاری در متن جامعه مطرح میشود که اکثریت جامعه نمیپسندند فوری نگوئیم بیگانگان و دشمنان دخالت كردهاند. البته در فضای ناسالم دشمن هم سوء استفاده خواهد كرد ولی بعضی رفتارها عکس العملی است نسبت به رفتارها و سیاستهایی که اعمال شده است و اگر این سیاستها نبود مطمئنا چنین عکسالعملهایینبود.
اگر افراط و تفریط در جامعه پیش میآید معقول این است ما علل و عوامل پیش آمدن اینها را ببینیم و اگر واقعا دلسوز هستیم، در صدد حل آنها برآییم. با معلول برخورد کردن سبب میشود مشکل بسط پیدا کند و گسترش یابد.
اگر حرکت و اعتراض آرام و مدنی، حق مسلم و قانونی مردم است، اگر در مسیر خود هدایت بشود میتواند اصلاحکننده بسیاری از امور باشد.
اگر با این حرکت و اعتراض مدنی برخورد شود، ممکن است اعتراض مدنی به آن گستردگی وجود نداشته باشد ولی چون اصل تقاضا و طلب در جامعه وجود دارد و مورد سرکوب قرار گرفته است به صورتهای دیگری بروز و ظهور پیدا میکند که آن وقت همه در این زمینه زیان میکنند.
در همین انتخابات اخیر اشتیاق همه اقشار، به خصوص جوانان سبب شد انتخابات با شکوهی صورت بگیرد که اگر این امر نبود انتخابات شکوه نداشت و فراگیری حضور مردم در صحنه انتخابات نبود.
نتیجه انتخابات مورد سئوال بسیاری از افراد جامعه بود. این سئوال با انکار آن از بین نمیرود یا امر باطل با فریاد کردن آن درست نمیشود، با برچسب زدن خائن، یا برانداز و سرکوب کردن او، سئوالی در جامعه از بین نمیبرد.
باید بررسی کرد و دید که آیا این سئوال درست است یا خیر؟
مردم سالمترین و نجیبانهترین حركت را از خود نشان دادند كه نشانه بلوغ و رشد این ملت است. صدها هزار نفر از مردم بسیار آرام و بدون سازماندهی آمدند و اعتراض سادهای کردند ولی متأسفانه حوادثی كه به دنبال آن پیش آمد سبب افزایش بی اعتمادی شد و نیز منشاء پیدایش یك نوع رگههایی از حركتهایی كه سرانجامش معلوم نیست چگونه شود. هنوز هم راه برای درمان خدشهدار شدن اعتماد بخشهای مهمی از جامعه بسته نیست.
همه تلاش من در این مدت چه در زمان مسئولیت و چه بعد از آن این بوده که به این موضوع بپردازم که جنبش ایرانی یک حرکت خلقالساعه نیست، یک التهاب عاطفی نیست که با یک انگیزه روانی به وجود بیاید و مثلا با ترس از بین برود، بلکه بسیار عمیق و گسترده است. اگر این را درک کنیم و بفهمیم کجا هستیم میتوانیم به سوی آینده روشن حركت مطمئن داشته باشیم.
مردم ما زندگی میخواهند، میخواهند تأمین مالی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی داشته باشند. همه این خواستها را همه جوامع دارند، ولی در ورای این؛ یک نوع وجدان عمومی وجود دارد. واقعا مردم ما آزادی میخواهند. منظورم از آزادی ولنگاری نیست، بلكه به خاطر رنجی كه از استبداد كشیدهاند میخواهند حاكم بر سرنوشت خود باشند و انقلاب اسلامی را كه گشاینده این راه است بزرگ میدارند.
نقش روشنفکر، گسترش گفتمان آزادی به صورت آگاهانه در جامعه است. خواسته دیگر ملت ما استقلال است، چون از استعمار و وابستگی به بیگانه لطمه دیدهاند.
کشور ما به دلیل مسائل تاریخی و استبدادزدگی به هر حال کشوری جهان سومی است و ایران و ایرانی نمیخواهد عقب افتاده باشد، چرا که ایرانی شایسته پیشرفت است.
در عمق وجدان همه ما عدالت خواهی وجود دارد، عدالت هم به معنی عام کلمه است، گرچه از همه اینها سوء استفاده شده است.
عدالت برای مدتی به خاطر غلبه تفکر سوسیالیستی در جامعه ما فقط به صورت اقتصادی و آن هم اقتصاد مصرفی به حساب آمده و در این اواخر هم که از اقتصاد مصرفی فراتر رفته بصورت اقتصاد صدقهای در آمده است، در حالیکه عدالت خیلی وسیع تر از اینهاست.
امروز همان آدمهایی که برای انقلاب زحمت کشیدهاند، مورد جفا قرار میگیرند و با یك جنگ روانی و ایجاد فضای امنیتی به عنوان دشمن و منحرف معرفی میشوند و با آنها برخورد می شود. البته هر نظامی با کسانی که قصد براندازی دارند باید برخورد کند ولی با افرادی که درون نظام هستند نباید چنین برخوردی کرد.
دور افراد خط کشیدن و دایره خودی را محدود کردن و بخشهای مهمی از جامعه را خارج از دایره خودی معرفی کردن بیانصافی است.این رفتارها باعث میشود اصل مساله زیر سئوال برود.
ما میخواهیم مردم به نظام اعتماد داشته باشند، حکومت به مردم اعتماد داشته باشد که متاسفانه این امر لطمه دیده است و این برای ما مشکل است و بیشتر هم دست حاکمیت است که آن را تغییر بدهد.
نمیشود فضای دانشگاه را بست، دانشگاه باید نقد کند، انتقاد کند و آزاد باشد، دخالت نیروهای خارج از دانشگاه در دانشگاه غلط است.
شعار ما در انتخابات تغییر بود. هم تغییر فضای جامعه و هم تغییر نحوه مدیریتی که در جامعه است چرا که ما معتقدیم این نحوه مدیریت منابع مادی ملی دینی و اجتماعی جامعه لطمه میزند. این تغییر دقیقاً در جهت آرمان های انقلاب و مصالح ملت و تقویت نظام است.
با این روش مدیریت نتیجه کار هم معلوم است. این همه هزینه بپردازیم برای تداوم همین روش و اگر کسی گفت این کارهایی که میشود بر خلاف مصالح انقلاب و کشور و خلاف موازین قانون اساسی و مصلحت تک تک افراد است و باید تغییر بکند، باید او را برانداز معرفی کنیم؟
امروز در جامعه مشکلات فراوانی وجود دارد، روزبهروز عرصه بر طبقات محروم تنگ میشود، اتفاقا یکی از راههایی که ما معتقد بودیم این بود که وضع مملکت به صورتی در بیاید که جامعه ما از نظر اقتصادی، حیثیت بینالمللی، موقعیت بالاتری پیدا بکند.
همه باید تلاش کنیم جامعه از این وضعیت امنیتی- نظامی بیرون بیاید. صحبت کردن نباید هزینه داشته باشد.
اگر ما بخواهیم در عرصه حضور داشته باشیم باید انتخابات، هم از نظر ضوابط و هم از نظر اجرا طوری باشد که اطمینانبخش باشد و اگر نباشد دیگر حضور ما معنا ندارد. بر فرض که مردم را دعوت کنیم به حضور در انتخابات؛ چه کسی پای صندوقها میآید؟ اگر دلشان میسوزد و ما هم میخواهیم مردم بیایند باید وضعیت سیاسی و نحوه برگزاری انتخابات تغییر کند و این تغییر دقیقا در چارچوب قانون اساسی و نیز معیارهای اصیل انقلاب اسلامی مردم است.
ای کاش حاکمیت میگفت آقای موسوی بیا به صحنه و این جنبش را مدیریت کن که جنبش از مسیر خودش منحرف نشود، نه اینکه این همه محدودیت ایجاد شود و این حجم ناسزا گفته شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر