۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

واقع گرایی " ، " آرمان گرایی " و " رنسانس فکری " در صنف و سیاست ( 2 )













دعوای بهشتی و هاشمی واقعا از چه نوعی است ؟
در این میان ادعای مورد نظر چیست ؟
آیا به قول آقای شیرزاد عبداللهی از نوع " جنگ زرگری " است و یا اختلافات مالی در شرکتی که هر دو عضو هیات مدیره هستند آن ها را به چنین رویکردی فراخوانده است ؟
موضوع از آن جایی شروع شد که آقای محمود بهشتی در وبلاگ خود چنین نوشت :
- در حال حاضر باتوجه به فعالیت هایی که در ایام انتخابات داشته اید چه تفاوتی با تشکل های سیاسی مثل سازمان معلمان دارید آیا جز این است که هدف شما در استفاده از پسوند صنفی اغفال و فریب معلمان است ؟
سازمان معلمان مرامنامه دارد وطبق مرامنامه جهت گیری سیاسی خود را از قبل مشخص کرده و قائدتا باید نسبت به حزب و جناح خود وفادار باشد . به همین دلیل هم در دوره ی آقای حاجی در انتقاد از همفکران حاکم خود بسیار محتاط عمل می کردند البته در اواخر دوره ی آقای خاتمی سازمانی ها روش های خود راتعدیل کردند اما کانون ها ی صنفی هرگز چنین قیودی نداشته اند و به همین دلیل هم چه در دوره ی آقای خاتمی و چه در سال های اخیر همواره مورد غضب مسوولان کشور قرار داشتند و آسیب هایی که در هردو دوره متوجه کانون ها شد دلیل روشنی بر استقلال کانون ها از ابتدا تاکنون بوده است .
پس از آن سخن معلم در یادداشتی با رویکرد انتقادی چنین نوشت :
میزان برای تشخیص استقلال یک نهاد و یا تشکل در نوع و میزان " مسئولیت پذیری و پاسخگویی" آن است
سخن معلم به جد پرسش هایی را از سخنگوی این تشکل مطرح کرد و انتظار طبیعی ، پاسخ مستدل و قانع کننده به مطالب و موضوعات مطروحه بود .
پس از آن آقای مهدی بهلولی و آقای محمد رضا نیک نژاد از اعضای این تشکل و البته از دوستان صنفی نیز بدون آن که وارد این مبحث شوند در حاشیه شروع به ارائه نظرات خود کردند و نظراتی را در تایید سخنگوی کانون صنفی معلمان ابراز کردند .
شاید نتیجه گیری اخلاقی این باشد که ورود یک فرد در یک تشکل نباید هویت مستقل فردی را استحاله کند و قدرت نقادی را به محاق ببرد .
یک تشکل مدنی باید به اصول مدنیت و دموکراسی پای بند باشد و نباید به محفلی با یک سری عقاید مثل هم و با محوریت " تئوری اتحاد علیه دشمن مشترک  و مزین به یک گلادیاتور بزرگ " تبدیل شود .
پس از همه این ها آقای علی رضا هاشمی در یادداشتی با عنوان " از خود راضیان کوچک ...انحصار گرایان در پرده ! "
از سخنان آقای بهشتی و البته در محور سخنان قبلی آقای بهشتی انتقاد نمود .
و پس از آن بود که آقای شیرزاد عبداللهی نیز طبق معمول و بدون توجه به سیر تکوینی این واقعه ، مطلبی را با عنوان "  دعوای بهشتی و هاشمی ، جنگ زرگری یا اختلاف مالی؟ "  در وبلاگ خودبه رشته تحریر درآورد .
در این گفت و گو ها که البته به تدریج شکل " مشاجره " به خود گرفته است موضوع اصلی به ورطه فراموشی سپرده شده است !
شاید این از خصلت های جامعه ایرانی باشد که همیشه حاشیه بر متن می چربد و عادت به پرگویی و گریز از عنصر خرد و تفکر ، سرانجام گفت و گو ها را بی معنا می کند و افراد ترجیح می دهند که غالبا به خاطر شرایط حساس و خطیر و نیز عوامل تهدید کننده نامرئی که البته فصل مشترک متن و حاکمیت است فعلا تا اطلاع ثانوی آن را به محاق ببرند !
متاسفانه افراد به جای پاسخگویی سعی می کنند که یا جریان را به نفع خود کنند و یا اگر نتوانستند با تمسک به احساسات و شلوغ کردن صحنه به نوعی از صحنه گفت وگو بگریزند !
موضعی که آقای بهشتی از پیش اتخاذ کرد نوعی مطلق انگاری در فعالیت های صنفی و نیز اثبات فرضیه " اثبات خود از طریق نفی دیگران " بود که به تفصیل در یادداشت قبلی سخن معلم به آن پرداخته شد .
میزان برای تشخیص استقلال یک نهاد و یا تشکل در نوع و میزان " مسئولیت پذیری و پاسخگویی" آن است
کافی است با دقت به این جملات و کلید واژه ها توجه کنید :
سازمان معلمان مرامنامه دارد وطبق مرامنامه جهت گیری سیاسی خود را از قبل مشخص کرده و قائدتا باید نسبت به حزب و جناح خود وفادار باشد . به همین دلیل هم در دوره ی آقای حاجی در انتقاد از همفکران حاکم خود بسیار محتاط عمل می کردند البته در اواخر دوره ی آقای خاتمی سازمانی ها روش های خود راتعدیل کردند اما کانون ها ی صنفی هرگز چنین قیودی نداشته اند و به همین دلیل هم چه در دوره ی آقای خاتمی و چه در سال های اخیر همواره مورد غضب مسوولان کشور قرار داشتند و آسیب هایی که در هردو دوره متوجه کانون ها شد دلیل روشنی بر استقلال کانون ها از ابتدا تاکنون بوده است .
بخش آغازین این گفته توسط سخن معلم نقد شد .
اما سخن معلم ترجیح داد که وارد بخش پایانی که همان دوران آقای خاتمی بود نشود .
پرداختن به دوران 8 ساله آموزش و پرورش اصلاحات مجالی وسیع و حوصله ای زیاد می طلبد و البته سخن معلم در بخش های مختلف و از زمان شروع فعالیت به آن پرداخته است .
به اجمال به چند محور و نکته مهم اشاره می شود :
1- به وزارت رسیدن آقای مظفر با توجه به سطح انتظارات جامعه و افکار عمومی به هیچ وجه قابل توجیه نبوده و نیست !
2- افرادی که در آن دوران به عنوان رابط وزیر و تشکل ها انتخاب شدند هیچ یک از جنس معلمان نبودند .
3- درست است که تشکل های زیادی در آن زمان ایجاد شدند که البته یکی از آن هم سازمان معلمان بود اما برای استقرار و تثبیت جایگاه قانونی آن ها واقعا چه کاری صورت گرفت ؟
4- به علت غلبه نگرش امنیتی به پیشنهاد سازمان معلمان ایران در مورد تشکیل " شورای عالی معلمان " توجه نشد .
5-در زمان اصلاحات هم احضارها وجود داشت .
نگارنده خود در موسم شکل گیری تحصن معلمان در سال ها 82 و 83 به هیات تخلفات اداری مستقر در سازمان آموزش و پرورش تهران احضار شد .
فرقش این بود که آن احضار برون دادی نداشت اما برون داد احضار در زمان وزارت وزیر معزول آقای فرشیدی " تبعید "بود !
6-افرادی که در دولت اصلاحات و حداقل در بدنه وزارت آموزش و پرورش خدمت می کردند بعضا تفکر اصلاح گرا نداشتند و بسیاری به مثابه " همرنگ جماعت شو ... " سوار قطار اصلاحات شده بودند !
البته این امر بدیهی بود ؛ سطح توقعات و انتظارات متناسب با زیر ساخت ها و بسترهای فرهنگی جامعه رشد نکرده بود .
همه چیزی را می خواستند که بعضا خود از درون فاقد آن بودند !
و شاید در نهایت این تاخر فازی میان آن دو باعث برگشتن اوضاع و پسرفت اجتماعی شد ...
اما نکته مهم این بود که در زمان اصلاحات کسی به خاطر فعالیت صنفی و تشکیلاتی در آموزش و پرورش مستوجب تعذیب و پرداخت هزینه های سنگین نشد !
هنوز هم این سوال جدی و بزرگ مطرح است ؛ چرا  تاکنون کانون صنفی معلمان به صراحت و با شفافیت از آقای حاجی بابایی  و عملکرد وی انتقاد نکرده است ؟
حلقه مفقوده در این پروسه چیست ؟
چرا به راحتی از دوران اصلاحات انتقاد می شود اما نوبت که به ایشان می رسد وضعیت طور دیگری می شود ؟
برای اثبات این ادعا کافی است به محتوای بیانیه کانون صنفی معلمان در نقد وزارت آقای حاجی بابایی و نیز موضع گیری سخنگوی این تشکل در حمایت از وزارت ایشان نگاهی داشته باشید !
بیانیه کانون صنفی معلمان در نقد کارنامه وزیر آموزش و پرورش دولت دهم ... و چند سوال ؟
اگر از نظر آقای بهشتی ملاک اثبات حقانیت مورد غضب قرار گرفتن مسئولان است پس چرا حداقل در دوران وزارت آقای حاجی بابایی این حقانیت مورد آزمایش و یا آزمون قرار نگرفته است ؟!
آیا این به نوعی تداعی سیاسی کاری و عدم شفافیت نیست ؟ 
آیا گذاشتن یک کامنت بی نام و نشان و انتساب عجولانه  و البته سلیقه پسند آن توسط  آقای  شیرزاد عبداللهی  به آقای بهشتی و سپس بهره برداری آقای بهشتی برای شانه خالی کردن از پاسخگویی با ذکر این که " وارد این بازی نمی شوم ! " خود گواهی تجلی رفتارهای غیر شفاف  و غیر صادقانه و باز تولید برخی از رفتارهای مستبدانه و انحصارگرایانه نیست ...
آیا میزان برای پاسخگویی ، استناد به آن کامنت ها ست و یا مطالبی که به عنوان نمونه و البته به صورت شفاف و بی پرده توسط سخن معلم بیان می شود ؟!
به لحاظ منطقی و عقلانی این مقیاس سنجش پر اشتباه و البته لرزان و سست بنیاد است و تنها ملاک و میزان برای حقانیت یک موضوع پردازش منطقی و رجوع به خرد جمعی در یک فرآیند آزاد و بدون پیش داوری است .
حال به این جمله توجه کنید :

« رفتن دنبال اینکه انگیزه منتقد از انتقاد چیست و منتقد چه نقطه ضعف هایی دارد و یا زیر کاسه اش چند نیم کاسه دارد و... یک روش انحرافی برای گل آلود کردن فضای گفت و گو و پرهیز از پاسخگویی است... »

این جمله منطقی متعلق به فردی است که فرآیند انتقادی بین آقای بهشتی و آقای هاشمی را" جنگ زرگری و یا ناشی از اختلافات مالی " دانسته و می داند و البته یکه تاز و فاتح بلامنازع عرصه رسانه هاست !
همان که از آوردن نام سخن معلم می هراسد و بعضا با اکراه و یا اجبار از آن می گوید !
همان که تا دیروز به جای پاسخ ، کامنت ها را به صورت فله ای حذف می کرد و البته برخی افراد نیز همانند او به جای افزایش ظرفیت پاسخگویی و وارد شدن در فرآیند گفت و گو و بازخوانی فرضیه ها و ساختارهای ذهنی ، خویشتن را به حذف لینک ها و بالا و پایین کردن آدرس ها مشغول کرده اند و بیشتر به حذف صورت قضیه و " خود حق پنداری "  می اندیشند ...
گویا این دوستان تصور می کنند که افکار عمومی منتظر تایید و یا عدم تایید سلیقه این دوستان است !
آقای شیرزاد عبدالهی مطابق خصلت و تربیت دیرینه و حتی بدون آن که وارد محتوای گفت و گو شود و یا حتی مقدماتی منطقی برای استنتاج نهایی گزاره بالا را فراهم کند به آن نتیجه گیری رسیده است !
حال چگونه است کسی که دیگران را به رعایت اصول گفت و گو و ضوابط اخلاقی فرا می خواند و دیگران را از مطلق انگاری پرهیز می دارد خود در این دام می افتد !
هنوز هم آقای شیرزاد عبدالهی که از موسسین کانون صنفی معلمان است نوعی احساس مالکیت و حق آب و گل برای خود قائل است و البته این را به صراحت در اظهار نظرهای تند و یک سویه ایشان و طیف صنفی برای خروج هر چه سریع تر از این تشکل می توان دریافت ...
و شاید این احساس مالکیت آمیخته با انحصار که برخاسته از فرهنگ کهنه استبدادی است از وجوه تفاوت های بارز و بدیهی میان کانون صنفی معلمان و سازمان معلمان ایران است ... ( 1 )
از نظر آقای شیرزاد عبداللهی کانون صنفی معلمان تنها در یک نفر و آن هم در شخص آقای بهشتی خلاصه می شود و البته در سوی مقابل  ، منتقد بلامنازع و نیز انحصاری که نگران آینده این تشکل است فقط در یک نفر خلاصه می شود و آن هم شخص آقای شیرزاد عبداللهی است !
در هر صورت ،  جمعی - درست و یا نادرست - راهبری آقای بهشتی را پذیرفته اند - چه آن ها که علنا حمایت می کنند و چه آن ها که سکوت کرده اند - آیا این گونه طرح پرسش و همه قضایا را در یک نفر دیدن نوعی توهین به شعور و فهم دیگران نیست ؟
اگر آقای بهشتی دارای چنین قدرتی است که می تواند یک تنه آن را انجام دهد آیا شایسته تحسین نیست ؟!
اما در مورد آقای شیرزاد عبداللهی وضعیت چگونه است ؟
شاید به لحاظ تئوریک تنها طیف حامی ایشان همان طیف صنفی کانون صنفی معلمان است که تحت افشاگری های شجاعانه و هنرمندانه آقای عبداللهی ، این تشکل به دو نیم تقسیم شده است !
حال باید این سوال را مطرح کرد که قدرت نفوذ و تاثیرگذاری کدام یک بیشتر است ؟
اطلاعیه های کدام طیف رسمیت دارد ؟
فضای اجتماعی و رسانه ای به کدام یک وقعی می نهد ؟
شاید بتوان گفت که طیف به قول آقای شیرزاد همان " بهشتی " قادر به فضا سازی در این عرصه است !
آیا اگر کانون صنفی معلمان منهای آقای بهشتی در نظر گرفته شود مشکل آقای شیرزاد عبداللهی حل خواهد شد ؟
شاید تا حدود زیادی پاسخ مثبت باشد !
سکوت آقای شیرزاد عبداللهی در برابر برخی اقدامات و مواضع طیف صنفی کانون و این که تا این مدت آن کارشناس بزرگ و طناز مرصع به " طنز " کوچک ترین سخنی از آن انحرافات به میان نیاورده است - قبلا در سخن معلم به تفصیل در این باره سخن گفته ایم - خود گواهی اثبات فرضیه نیست ؟ !
پس به لحاظ منطقی می توان این گونه نتیجه گرفت که  مشکل آقای  شیرزاد عبداللهی با آقای بهشتی از نوع شخصی است و ارتباطی به موضوعات مهم و راهبردی چون " صنف " و " سیاست " ندارد !
اما در مجموع انتقادات سخن معلم - همان گونه که در یادداشت " حاشیه ای بر" انتخابات هیات مدیره تعاونی فرهنگ و سرمایه دانش " - جمعه ۱۴ آبانماه ۱۳۸۹ – این یادداشت برای ثبت در تاریخ نگارش شد .
" مطرح شد همچنان به قوت خود باقی است و هیچ فردی تاکنون به این پرسش ها و ابهامات پاسخی نداده است !

و در پایان تقریری بر یادداشت دوست و همکار گرامی آقای علی رضا هاشمی داشته باشم :

.....5) در انتخابات سال 88 موسوی متن کذایی کانون را امضا نکرد و کمیته فرهنگیان ستاد او زیاده خواهی های کانون را بزرگوارانه بی پاسخ گذاشت !
اینک به جای اقرار به اشتباه خود با آوردن چند باره نام موسوی به دنبال جبران مافات و کسب مشروعیت برای خویش می باشند که قطعا در این امر نیز موفق نخواهند بود »
آقای هاشمی !
یکی از دلایل فعالیت من و برخی دوستان در سازمان معلمان ایران در ستاد فرهنگیان آقای کروبی و احتراز از فعالیت در ستاد فرهنگیان آقای موسوی تحت زعامت آقای  " دکتر فانی "  جلوگیری از بازتولید همان اشتباهات و دلخوری های دوران اصلاحات بود که هنوز هم بر اذهان و افکار فرهنگیان و فعالان تشکل ها سنگینی می کند  ؛ چرا که در جامعه ما افراد به نقش ها جایگاه و اهمیت می دهند و نه بر عکس !
این ها را به تفصیل در یادداشت" واقع گرایی " ، " آرمان گرایی " و " رنسانس فکری " در صنف و سیاست گفته ام....
سخن آخر :

و اما انتقاد از تمام عزیزانی که در بالا به آن ها اشاره شد به هیچ وجه سندی برای اثبات حقانیت سخن معلم نخواهد بود...

-------------------------------------------------------------------------
( 1 )

مطالب زیر حاصل گفت و گوی انتقادی میان سخن معلم و برخی دوستان است و اینک ذیل یادداشت " واقع گرایی " ، " آرمان گرایی " و " رنسانس فکری " در صنف و سیاست  منتشر می شود :












مدیر محترم بخش رصد خانه
درود
از این که پس از نگارش سلسله مطالب انتقادی در مورد " تعاونی فرهنگ و سرمایه دانش " و " کانون صنفی معلمان " نام سخن معلم را از لیست آن رصد خانه حذف کردید متاسفم .
اگرچه به رسم آزادی بیان و احترام به مخالف لینک رصدخانه در محل خود باقی خواهد ماند .
به امید رسیدن به جامعه ای آزاد و سالم.
همواره سبز و پایدار باشید.
با احترام .
علی پورسلیمان
مدیر پایگاه خبری - تحلیلی سخن معلم


ناشناس گفت...
جناب آقای پورسلیمان
سلام
مطالب وزین و جالب شما را همواره می خوانم و از آن استفاده می کنم .
از روشنگری هایتان ممنونم .
از برخورد دوستان شما هم متاسفم .
در پناه یزدان موفق باشید .
دوست کوچک شما
علی مرادی











دوست محترم فرهنگی
جناب مرادی
درود
از لطف شما سپاسگزارم.
پایه رفاقت و دوستی ما با دوستان در کانون صنفی معلمان و آقایانی چون بهشتی ، ایران نژاد ، خاکساری و همه کسانی که مخاطب این یادداشت ها هستند و نام آن ها به گونه ای برده شده است ؛ همچنین آقای شیرزاد عبداللهی بر قرار است و با هیچ فرد و یا تشکلی خصومتی نداریم اما باب گفت و گو و انتقاد را باز می دانیم .
کافی است که شما نگاهی به نوع پاسخ ها و کنش ها داشته باشید .
آقای بهشتی که قبلا وبلاگی به نام 23 اسفند داشت وبلاگی جدید و با نام خودشان تاسیس و شروع به فعالیت کرده است .
ایشان در چند مطلب اخیر خود که نام آن را " بازجویی " گذاشته است گویا با اکراه و اجبار مشغول ارائه پاسخ هستند در حالی که هدف ابهام زدایی و گشودن باب گفت و گو و مفاهمه می باشد .
حداقل فایده آن این است که روز 23 اسفند از انحصار خارج شده است !
آقای رحمان ایران نژاد به عنوان دبیر کل کانون صنفی معلمان پس از ارائه آخرین مطلب این گونه نوشته است :
" منم فرزند کوروش، خون ایرانی به رگ دارم
منم ایرانی آزاده، فرزند خشایارم
من از پستی، من از زاری، من از خواری گریزانم
منم دلبسته آن خاک، من فرزند ایرانم
و البته اندکی از فلسفه عاشورا و نیز افراد خارج از نظام آموزشی ...
آقای شیرزاد عبداللهی نیز از چند سال پیش چند جمله و یا عبارتی را درمورد مفاهیم صنف و سیاست حفظ و دائما آن را تکرار کرده است که این می تواند نشانه با اراده بودن و پایداری در نظر نیز باشد !
هر چند ایشان کاری به نظریات سخن معلم نداشته و ندارد ...
وجه مشترک روش اکثر این دوستان حاشیه روی و نپرداختن به اصل مطلب است .
و مهم ترین اقدام عملی که از سوی دوستان کانون صورت گرفته است و قبلا اشاره شد حذف سخن معلم از لیست رصد خانه بوده است هر چند سخن معلم همیشه از سوی دوستان رصد می شود !
تحمل شنیدن نظرات مخالف و احترام به آن ها و حاشیه نرفتن و مهم تر از همه پاسخ گویی منطقی اصولی هستند که به نظر نمی رسد چندان جدی گرفته شوند .
تصور ما براین است که همه باید بر علیه دشمن مشترک که با ما کمی فاصله طولی و عرضی دارد بنویسیم و موضع بگیریم .
همان گونه که در سخن معلم اشاره شده است تا زمانی که یک رنسانس عمیق فرهنگی در باورها و نگرش ها حداقل در حوزه تشکل های آموزش و پرورش صورت نگیرد بعید است که اتفاق خاصی در آموزش و پرورش اتفاق بیفتد و وفق سابق هر کسی راه خویش را خواهد پیمود ...


شهین دخت میان دشتی گفت...
سلام
دوست گرامی
جناب آقای پورسلیمان
 مطالب مطرح شده از سوی شما که بر اساس مستندات می باشد ، روشنگر حقانیت سازمان معلمان با نگاهی درست در بحث مطالبه محوری و ورود اعضای سازمان به عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی در جهت تحقق خواسته هاو مطالبات صنفی معلمان است .
در ضمن لازم دانستم در مورد عدم صحت پاره ای از موضوعاتی که دوست محترممان آقای شیرزادعبدالهی مطرح نموده اند توضیحاتی بدهم.
البته من خیلی سعی کردم با ایشان تماس بگیرم ولی موفق نشدم .
1- در مورد هسته اولیه شورای فعالان صنفی نام مرا برده اند که از همین جا تکذیب می کنم . مستندات آن نیز موجود است .
2- در مورد چگونگی ورود سازمان به فعالیت های انتخاباتی مجلس و ریاست جمهوری هم ای کاش اطلاعات دقیقی از ما می گرفتند و سپس به ارئه مطالبشان می پرداختند .
همواره موفق و پایدار باشید


ناشناس گفت...
سلام
نظرتان درمورد پست آقای شیرزادعبداللهی و پیشنهاد آقای حیدر زندیه در مورد سازمان معلمان چیست ؟












دوست عزیز
درود
ذکر چند نکته در این مورد لازم است :
اول این که آقای شیرزاد عبداللهی به اصول گفت و گو و چاچوب آن پای بند نیست .
دائم از این شاخه به آن شاخه می پرد ، دائم سعی در تغییر زمین باز ی را دارد ، به جای پاسخگویی به پرسش ها دائم حاشیه می رود و به نوعی سعی در اثبات خویش از طریق نفی دیگران دارد .
دوم حافظه ضعیف ایشان و تمایل مفرط آقای عبداللهی به تحریف تاریخ و دروغگویی است .
برخی مواقع سعی می کند طوری دروغ بگوید که به احتمالا به خاطر بزرگ بودن همه باروشان شود !
سخن معلم به عنوان یک مصداق و یا شاهد تاریخی برای توضیح علت فعالیت در ستاد فرهنگیان آقای کروبی و همکاری با آقای دکتر نجفی به گفت و گویش با او به همراه آقای داوری و خانم میان دشتی اشاره می کند ؛ بلافاصله ایشان هم به مثابه کودکی که می خواهد داشته هایش را با دیگران مقایسه کند عنوان می کند که ما هم هستیم !
و عنوانش را می گذارد " در آموزش و پرورش نمی شود کار موثری انجام داد.
ایشان اصل مطلب را نمی آورد و فقط می خواهد به گونه ای ثابت کند که چتر سیاست بر سر آموزش و پرروش گسترده شده است و احتمالا می خواهد به گونه ای نشان دهد که به این خاطر باید صنف و سیاست به صورت مطلق از یکدیگر جدا باشد !
در حالی که آن مصاحبه در سال 85 بوده و مصاحبه سخن معلم در سال 88 بوده است .
ایشان در آخرین مطلب عنوان کرده است که اراده ای برای این تغییر وجود ندارد !
هر چند این گفته و بیان آن به این صورت هم تناقض دارد .
اگر نمی توان کار خاصی انجام داد پس چرا آقای شیرزاد عبداللهی با عنوان کارشناس مسائل آموزش و پرورش مطلب می نویسد و مصاحبه می کند ؟
این که اکثرمشکلات آموزش و پرورش برون سیستمی است تردیدی وجود ندارد ؛ اما سیستم را چه کسانی می سازند ؟
آیا بازیگر اصلی خود مردم و فرهنگ عمومی نیستند ؟
آیا این نگرش سیاسی نیست ؟
لابد ایشان مثل هفکران سیاسی شان تصور به اصلاحات از بالا هستند و تصور می کنند که باید آن پارادایم ها در اذهان مسئولان تغییر کند تا وضعیت آموزش و پرورش هم تغییر کند .
اگر ایشان معتقد به تغییر پارادایم ها از طریق سیستم سیاسی هستند پس پیشنهاد می شود در همان حوزه سیاست فعالیت کند .
محور توسعه طبق تجارب سایر کشورها آموزش و پرورش است .
سوم ، ایشان به جلسه ای در سال 82 اشاره می کند .
از آن دوستان نامی نمی برد .
به آن تناقض به صورت شفاف و کامل اشاره نمی کند .
این انتقاد را چه کسی مطرح می کند ؟
و برخی ابهامات دیگر ...
در آن جلسه گفت و گوهای زیادی صورت می گیرد و آن ایده رای نمی آورد .
آیا این ماهیت دموکراسی نیست ؟
مگر قرار است که عقل یک نفر برای دیگران تصمبم بگیرد ؟
همه چیز از کانال گفت و گو و رای جمعی قابل حل است .
پس از موضع گیری های سازمان معلمان در سال 82 و صدور آن بیانیه و ارسال آن به مدارس از کانال اداری ، بنده به همراه آقای علی رضا هاشمی و سایر دوستان در مدرسه ای که جنب بیمارستان طرفه برگزار شد از او و دوستان خواستیم که در این مورد پاسخ دهند و بین پست اداری و فعالیت در سازمان معلمان یکی را انتخاب کنند .
و البته ایشان هم با سعه صدر و برزگواری این توصیه ها را پذیرفت و بسیاری از چهره های اداری در فرآیند انتخابات مجمع از شورای مرکزی سازمان معلمان خارج شدند .
هیچ گاه ما در بوق و کرنا نکردیم و در رسانه ها ننوشتیم و به صراحت برای دیگران دستور صادر نکردیم !
از ظرفیت های اساسنامه برای طی یک روند دموکراتیک استفاده کردیم و البته آن ها هم به خرد جمعی احترام گذاشتند و این جای بسی سپاس دارد .
تناقضی در سازمان معلمان وجود ندارد .
سازمان معلمان یک حزب است .
اصل 27 آن به صراحت می گوید که فعالیت های صنفی نباید تحت الشعاع فعالیت های سیاسی قرار بگیرد .
و ما نیز سعی کرده ایم به این اصل احترام بگذاریم .
آقای عبداللهی هم که علاقه و حوصله ای به کار گروهی و سازمان یافته و تشکیلاتی ندارد این قدر نگران سازمان معلمان و کانون صنفی معلمان نباشد !
ضمن تشکر از آقای عبداللهی به جهت دلسوزی شان نسبت به آینده تشکل ها ...
سازمان معلمان احتیاجی به قیم ندارد !

ناشناس گفت...
سلام
آقای شیرزاد عبداللهی با آقای اسماعیل عبدی عضو کانون صنفی معلمان مصاحبه ای انجام داده و نقطه نظراتی بیان شده است .
نظرتان در این مورد چیست ؟
با تشکر










درود
برای پاسخ لازم است کمی به عقب برگردیم .
تجمعات معلمان در سال 1385 ....
این تجمعات با محوریت اعتراض به عدم اجرای قانون نظام هماهنگ پرداخت و یا همان قانون مدیریت خدمات کشوری صورت پذیرفت .
می توان گفت تمام موضوعاتی که توسط فعالان تشکل ها بیان شد بر این موضوع استوار و همه معلمان بر رفع کامل تبعیض متفق القول بودند .
اما دست آخر چه شد ؟
آن موقع خبری از این بحث ها نبود ....
هنوز موضوع صنف و سیاست مطرح نشده بود ...
برای همه فعالان تشکل ها در سراسر کشور پرونده هایی در دادگاه انقلاب و نیز هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش تشکیل شد.
تقریبا برای همه این فعالان احکام مختلفی صادر شد .
هنوز هم با گذشت چند سال برخی فعالان در حال گذراندن محکومیت های صادر شده هستند .
وجه مشترک اتهام این فعالان چنین مواردی بود : اقدام علیه امنیت ملی ، برهم زدن نظم عمومی و شرکت در تجمعات غیر قانونی ...
هر چه این فعالان گفتند و نوشتند که موضوع اعتراض ما صنفی است کسی توجهی نکرد ...
در جایی از این گفت و گو چنین آمده است : " موضوع اصلی اتهام، فعالیت های سیاسی کانون است... "
پس آقای عبداللهی توضیح دهند چرا با این که ماهیت اعتراض صنفی بود پس صدور این احکام چه معنایی داشت ؟
در جای دیگر چنین آمده است : " او روی آوردن کانون به فعالیت های سیاسی را آفتی می داند که در بین راه گریبان این تشکل را گرفته... "
بنده سخنگوی کانون نیستم اما چون موضوع اصلی به صنف و سیاست وکنش های صنفی مربوط می شود لازم است که مطالبی روشن شود .
همان گونه که استحضار دارید تا مدتی نه چندان قبل ، آقای شیرزاد عبداللهی به راحتی با رسانه های برون مرزی مصاحبه می کرد .
از نظر ما ماهیت سخنان ایشان در همه این مصاحبه ها صنفی و مربوط به مسائل آموزش و پرورش بوده است .
حال این سوال مطرح است که چرا به ایشان از سوی نهادهای امنیتی تذکر داده شد ؟
به نظر می رسد که از نظر آن ها جمع جبری فعالیت ها مهم است . هر عاملی که به نوعی موجب هدایت و شکل گیری افکار عمومی شود مهم است .
پس این جا بحث محتوا و صنف و سیاست مطرح نیست !
البته شاید آقای شیرزاد عبدالهی در این زمینه تقصیری نداشته باشند . شاید ایشان قانون مجازات اسلامی را مطالعه نکرده اند ؟
شاید از روند دادرسی در دادگاه های انقلاب مطلع نیستند ؟
ایشان جز یک مورد و آن هم در بیست و پنجم دی ماه 1380 که سخنرانی در مرکز تربیت معلم شهید باهنر و از تریبون سازمان معلمان داشتند و بلافاصله به دادگاه انقلاب احضار شدند و البته ختم به خیر شد ، مورد دیگری در سابقه مبارزات صنفی قطور خود ندارند !
بیان یک و یا چند جمله به نقل از یک فعال صنفی و ویرایش و ترکیب آن به گونه ای که مصادره به مطلوب شود نمی تواند به عنوان سندی برای رد تئوری سخن معلم در باب صنف و سیاست باشد .
بهتر است اگر آقای عبداللهی سخنی برای گفتن دارند در مباحث نظری و تئوریک وارد شوند .
پایان /

هیچ نظری موجود نیست: