پس از اعلام نتایج نوبت اول یک روز مدیر دبیرستان به اتاق دبیران آمد و گفت که از معلمان گلایه دارد .
" در اداره به من گفته اند که درصد قبولی این مدرسه نسبتا پایین است و باید که دبیران مربوطه در این مورد علت را بیان کنند " .
او نام تعدادی از دبیران همراه با دروس مربوطه را ذکر کرد . اما می شد حدس زد که بسیاری از دبیران منهای دروسی مانند تربیت بدنی در حلقه این تذکرات بودند ، اگرچه دبیر ورزش هم دل پری داشت !
پس از اتمام سخنان آقای مدیر ، معلمانی که نام آن ها برده شد به اعتراض برخاستند !
دبیر شیمی گفت : " یک باره بفرمایید ما از اول سال سوالات امتحانی را با بچه ها کار کنیم نه کتاب را " !
دبیر ریاضی گفت : " آقا ! دانش آموز سر کلاس سوم نشسته است اما مطالب و دانسته های سال اول را هم نمی داند ! ما باید چگونه نمره بدهیم تا مسئولان از ما راضی باشند ! "
دبیر مطالعات اجتماعی گفت : " دانش آموزان درس مرا نخودی فرض می کنند و درس نمی خوانند ! نمره که علف خرس نیست ! "
دبیر فیزیک گفت : " در برخی کلاس ها دانش آموزان دو ساله وجود دارد . خیلی از آن ها وضعیت انضباطی درستی ندارند و روی بچه های دیگر اثر سوء می گذارند . یک بز گر گله را گر می کند ! "
دبیر زبان انگلیسی گفت : " وقتی دانش آموزان به راحتی می توانند یک درس را چند بار تک ماده کنند طبیعی است که در سال های بالاتر پایه و آمادگی لازم را نخواهند داشت ! "
دبیر تاریخ گفت : " نگاه کنید ! این وضعیت میز و صندلی های اتاق دبیران است ! وضعیت کلاس ها هم که نیازی به تعریف ندارد ... وقتی شوفاژ مدرسه خراب شد آیا یکی از مسئولان آمد و وضعیت کلاس ها را دید که بچه ها چگونه به خود می لرزند !
آقای مدیر !
مگر شما خودتان نگفتید که اداره گفته است پولی بابت این کار ندارد !
حال چه شده است که از ما گزارش کار خواسته اند ؟
آن ها اول خودشان گزارش بدهند که اصلا برای چه در اداره نشسته اند تا ما هم به این آقایان توضیح بدهیم !
جمع کنید آقا ...."
جلسه هم بدون نتیجه خاصی پایان یافت !
واقعا مقصر کیست ؟
آیا ملاک پیشرفت دانش آموزان و تغییر رفتار آن ها می تواند " نمره " و یا " درصد قبولی باشد " ؟
چرا شورای عالی آموزش و پرورش تا این حد مقررات ارتقاء به پایه بالاتر را ساده کرده است ؟
آیا می توان درصد قبولی را نتیجه طبیعی سیاست ها و برنامه ریزی های مسئولان دانست ... مسئولانی که بدون قبول مسئولیت در این زمینه فقط در فکر " ساده تر کردن صورت مساله " هستند ؟
آیا مردودی حدود 25 درصد خروجی های سال اول دبیرستان می تواند نوعی اعتراض جابه جا شده معلمان به عملکرد مسئولان باشد ؟
آیا محدود کردن بررسی متغیر " درصد قبولی " به " نقش معلمان " نادیده گرفتن متغیرهای مستقل مهم دیگر نیست ؟
آیا توقعات مفروض از معلمان در حد شرایط و امکانات است ؟آ یا مسئولی که انتظار درصد قبولی بالا را از معلمان دارد تاکنون سری به کلاس های 40 نفره و یا بیشتر زده است تا بداند و بفهمد که چگونه یک معلم باید در این کلاس ها خارج از ظرفیت کار کند ؟
متاسفانه دیوار بلند بی اعتمادی و شکاف میان اداره و مدرسه روزبه روز در حال گسترش است و می رود تا به بحرانی خارج از کنترل تبدیل شود ...
آیا مسئولان نمی خواهند نگاهی به عملکردهای خود و "میزان رضایت شغلی معلمان " داشته باشند ...
--------------------------------------------
مطالب مرتبط منتشر شده در آدرس قبلی " سخن معلم " که فیلتر شده است :
« حکایت مردودی ها در آموزش و پرورش و عملکرد مسئولان ! چهارشنبه بیست و دوم مهر 1388 7:24
هر سیستمی که در حال " پردازش " است درون دادها و برون دادهایی دارد . بدیهی است که هر سیستمی مقدار و یا تعدادی ضایعات به نام " پرت سیستم " دارد که می توان گفت اجتناب ناپذیر است .
اما این مقدار و یا تعداد نباید از حالت استاندارد و یا نرم بالاتر رود ؛ اگر این میزان از حالت طبیعی بالاتر باشد نشان از آن دارد که سخت افزار و یا برنامه تدارک دیده شده برای آن مشکل دارد .
این مشکل ممکن است در هر جای سیستم موجود باشد اما مهم آن است که به موقع عیب یابی شده و نسبت به اصلاح آن به صورت " ریشه ای و عمقی " اقدام پذیرد در غیر این صورت در بلند مدت کل سیستم را به صورت تدریجی متلاشی خواهد کرد .
یکی از مشکلات سیستم آموزشی ما ، " آمار خارج از متعارف دانش آموزان مردودی " است .
آن گونه که از آمارها بیرون می آید به طور متوسط حدود 25 درصد خروجی های سال اول دبیرستان را " دانش آموزان مردودی " تشکیل می دهند !
این خبر را بخوانید :
« رئیس "مرکز آموزشهای دوره متوسطه"، لطفالله عباسی، اعلام داشت که طی سال تحصیلی گذشته 327740 دانشآموز در پایه اول متوسطه مردود شدهاند. او گفت، "طی سال تحصیلی گذشته 23 درصد از دانشآموزان پایه اول متوسطه مردود شده و مجبور به تکرار پایه شدهاند. میزان دانشآموزانی که ترک تحصیل میکنند نیز بسیار بالاست". لازم به ذکر است که یک میلیون و چهارصد هزار دانشآموز در پایه اول متوسطه به تحصیل اشتغال دارند. (سایت هممیهن)
طی چند سال اخیر تنها 90 هزار دانشآموز مقاطع مختلف تحصیلى در استان اصفهان ترك تحصیل كردهاند. این دانشآموزان ۱۱تا ۱۷سال سن دارند.
در همآیش "هماندیشی در زمینه حقوق و مسائل کودکان" اعلام شد که "طی چهار سال گذشته سه میلیون کودک ایرانی ترک تحصیل کردهاند". (اعتماد، 29 آذر)
گزارشگر "ايلنا"، به نقل از فتاح نيازی، معاون آموزشی "مؤسسه آموزش از راه دور" اعلام کرد که در سطح كشور بيش از 13 ميليون كمسواد بين 11 تا 45 سال وجود دارد. سه ميليون نفر از این عده دانشآموزانی هستند لازمالتعليم که بین 11 تا 17 سال سن دارند ».
حال باید دید که مشکل کجاست ؟
برنامه های درسی ، محتوای دروس ، روش تدریس معلمان ، پیش آموخته های دانش آموزان ، امکانات فیزیکی و سخت افزاری کلاس ها و مدرسه ، روش های ارزشیابی ، رضایت شغلی معلمان که قطعا بر عملکرد آن ها تاثیر می گذارد ، فرآیند مدیریت آموزشی در آموزش و پرروش ، آیین نامه ها و مقررات تحصیلی و آموزشی ، وضعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده ها ، چشم انداز وضعیت فارغ التحصیلان این سیستم از نظر کاری و سپس توجیه اقتصادی ، ناهنجاری های محیطی و پیرامونی ،تاثیر مقایسه " تئوری انتظار و برابری در سطح معلمان و نیز دانش آموزان ( به این معنا که هم دانش آموزان و هم معلمان داشته ها و گرفته های خود را در محیط های همسان مقایسه و آن را مبنای عمل قرار می دهند )، نوع نگرش مسئولان به مقوله آموزش و ( پرورش ) ، میزان بودجه و اعتباراتی که برای سیستم آموزشی هرینه می گردد در مقایسه با سیستم های آموزشی کشورهای دیگر و....
هر کدام از این عوامل و آیتم ها می تواند به نوعی علت موجده صورت مساله بالا باشد ...
اما مهم بیان مساله با توجه به واقعیات و سپس عیب یابی و رفع آن توسط مسئولان برنامه ریز است .اما به نظر می رسد که مسئولان ما بدون آن که قائل به یک تفکر سیستمی منسجم و منعطف باشند فقط با ارائه فرمول های پیش ساخته ذهنی سعی می کنند که به جای حل مساله به قول معروف " آن را ماست مالی " کنند !
اخیرا مديركل آموزش نظري و پيشدانشگاهي وزارت آموزش و پرورش راه حل این مساله را در فرمول " باید این چنان و آن چنان شود " جسته و راه حل آن را در دستکاری و بالانس " نمره مستمر " قلمداد نموده است !
این جا را بخوانید :
« مدير كل آموزش نظري و پيشدانشگاهي در گفتوگو با فارس:
مردودي از پايه اول دبيرستان بايد حذف شود
خبرگزاري فارس: مديركل آموزش نظري و پيشدانشگاهي وزارت آموزش و پرورش گفت: لازم است مردودي از پايه اول دبيرستان حذف شده يا به نحوي كاهش يابد.
حميدرضا مشهدي عباسي در گفتوگو با خبرنگار اجتماعي باشگاه خبري فارس «توانا» اظهار داشت: آموزش معنويات در دبيرستانها كم بوده و در اين زمينه خلأ احساس ميشود.
وي افزود: امروز اطلاعات علمي به سادگي به دست دانشآموزان ميرسد و آنها با ورود به سايتهاي اينترنتي ميتوانند در موضوعات مختلف، اطلاعات علمي را به دست آورند.
مدير كل آموزش نظري و پيشدانشگاهي وزارت آموزش و پرورش با اشاره به اينكه بايد در خصوص حذف كنكور اقداماتي صورت گيرد، افزود: لازم است مردودي از پايه اول دبيرستان حذف شده يا به نحوي كاهش يابد.
وي ادامه داد: همچنين لازم است تا در ضريب و وضعيت نمرهدهي در نمره مستمر پايه اول دبيرستان، تجديد نظر صورت گيرد ».
- چهارشنبه 22 مهر 1388- شماره:8807210268
آیا این منطقی است که مشکل مردودی و افت تحصیلی را در " نمره مستمر " جست و جو کرد ؟
نمره مستمر میانگین فعالیت های کلاسی هر دانش آموز است . مسئولانی که ارزش یابی توصیفی را در مقطع ابتدایی جایگزین کردند و سعی در تعمیم آن به مقطع راهنمایی دارند تصور می کنند با افزایش ضریب نمره مستمر در کل نمره سالانه دانش آموز می توانند مساله " مردودی " را برای همیشه از عرصه نظام آموزشی حذف کنند ؟!
آیا مسئولان تاکنون به بی سوادی و یا کم سوادی دانش آموزان اندیشیده اند ؟
آیا مسئولان تاکنون به این جمله معروف معلمان و حتی جامعه فکر کرده اند که می گویند " قدیمی ها سواد بالاتری داشتند " !
آیا مسئولان حداقل به دست خط دانش آموزان توجه کرده اند .....
قصد نگارنده از نگارش این مطالب " توجیه نقص این سیستم در قالب " انبار حافظه " نیست و معتقد است که سیستم آموزشی ما باید از حالت ذخیره و انبار کردن اطلاعات نظری فاصله گرفته و به سوی " آموزش پراتیک " پیش رود .اما با ساده تر کردن مساله آن گونه که مسئولان می اندیشند به شدت مخالف است !
ذکر مثالی در این زمینه راه گشا خواهد بود :
دانش آموزی در سرکلاس حوصله استماع مطالب درسی ندارد . برای او نمره چندان اهمیتی ندارد . در خانه ای پرجمعیت زندگی می کند که اصولا مکانی به نام اتاق مطالعه بی معناست . احتمالا پدر و یا مادر و یا یکی از وابستگان درجه یک او مشکل اعتیاد دارد . دائما از این و آن می شنود که افراد تحصیل کرده فامیلش در حد لیسانس و یا فوق لیسانس بیکارند . آینده ای روشن نمی بیند که بخواهد برای آن برنامه ریزی کند . وضعیت زندگی معلمان را از نزدیک می بیند و می شنود . شعار " علم بهتر است یا ثروت البته ثروت ثروت " را در تجمعات معلمان می شنود ....
حال با تغییر ضریب نمره مستمر گره ای از این کلاف سردرگم بازخواهد شد ...
http://smiedu.blogfa.com/post-2336.aspx
---------------------------------------------------------------------------
معلم ... تدریس خصوصی ...و اعتراض ! جمعه بیست و هشتم فروردین 1388 20:4
پدرام سامانی :
تدریس خصوصی ؟!
زمانيكه من مدرسه را شروع كردم هنوز انقلاب نشده بود و پنج سال طول كشيد تا انقلاب صورت گرفت، ما چهار خواهر و برادر بوديم و پدرمان هم معلم بود، در آن زمان هيچ وقت پيش نيامد كه در منزل براي درس هاي ياد گرفته شده در مدرسه دوباره توسط پدر يا مادرمان تشكيل كلاس بدهيم و آنها بخواهند با ما درس كار كنند و معمولا اشكالي هم اگر داشتيم با همكلاسيهاي مان مشكل را حل مي كرديم.البته والدين ما گاها درس ها را از ما ميپرسيدند ولي مانند امروز درسهاي خوانده شده در مدرسه را دوباره مرور نميكردند.
تا جائيكه باز من يادم هست بچه هاي ديگر فاميل و همسايه و دور و بر نيز همين وضع را داشتند، و والدين آنها هم با بچه هاشون درس كار نميكردند، بنابراين آنها نيز خودشان درسشان را مي خواندند. البته همه بچه ها در يك سطح هوشي نبودند و بالاخره در بينشان ضعيف و قوي وجود داشت، ولي فرقي نميكرد، چه خيلي ضعيف و چه خيلي قوي، همه خودشان درس ميخواندند و صحبت از معلم خصوصي و سر و كله زدن والدين در منزل نبود. اصلا در آن زمان هيچ وقت كلمه تدريس خصوصي و يا كلاس هاي خصوصي به گوشمان نخورده بود، حتي ضعيفترين دانش آموز هم دنبال معلم خصوصي نبود، البته مردودي وجود داشت الان هم وجود دارد ولي آن موقع مردودي بيشتر در خانواده هاي بي بضاعت ديده ميشد كه بچه هاشون با توجه به مشكلات مالي و روحي خانواده ،نسبت به درس بياهميت و بيميل ميشدند و كمتر اتفاق ميافتاد كه در خانوادههاي معمولي و يا كارمند چنين اتفاقي بيفتد.
در آن زمان فقط گاها هر چند هفته و يا هرچند ماه والدين به مدارس سر ميزدند تا از چگونگي پيشرفت درسي بچه هاشون آگاه شوند و اگر معلم تشخيص مي داد بچه در حال ضعيف شدنه به والدين گوشزد ميكرد و والدين هم تنها كاري كه ميكردند نصيحت و گاها هم با تنبيه هاي متفاوتي مثل نخريدن لباس و نبردن پارك و غيره و يا با تنبیه خيلي تندشان كه تنبيه بدني سبك بود، به بچه هشدار ميدادند.
بعد از انقلاب و در سي سال گذشته چه اتفاقي روي سيستم آموزشي افتاده كه بيش از نيمي از بچه ها بعد از رسيدن به خانه حتما بايستي يكي از والدين ساعت ها با بچه ها دوباره سر و كله بزنند تا درسي را كه ميبايستي در مدرسه ياد ميگرفتند در منزل ياد بگيرند و يا اگر هم به دليل مشكلات عديده، والدين فرصت اين كار را نداشتند به معلم خصوصي مراجعه كنند، تازه وقتي هم به مدرسه براي جوياي وضعيت درسي ميرويد طلبكار هم ميشوند كه: "شما مگر در خانه با بچه كار نميكنيد"، در صورتي كه در گذشته دقيقا عكس اين موضوع اتفاق ميافتاد.
به نظر من اتفاقي كه بعد از انقلاب افتاد اين بود كه به دليل عدم توانائي در برنامه ريزي درست و كنترل بسياري از مشاغل و عدم به موقع تامين مادي و معنوي بعضي مشاغل حساس ، اخراج و يا فرار اكثر معلم ها، اساتيد مجرب و متخصص و استفاده از مدارج پائين مدرك براي مشاغل آموزشي و غيره و مهم تر از همه اين ها افزايش بيكاري و عدم اجراي سياست هاي درست اقتصادي و پيشي گرفتن هزينه نسبت به درآمد منجر به ايجاد مشاغلي در كشور شد كه يكي از اين مشاغل تدريس خصوصي بود، البته تدريس خصوصي به خودي خود بد نيست ولي متاسفانه روش و قيمتي كه براي رونق دادن به كلاسهاي خصوص پرداخت شده و ميشود باعث يك سري مشكلات در مدارس شده است از جمله اين كه بعضي از مدرسين در بعضي از مدارس با اتخاذ روش هائي براي جذب تعداد كثيري از دانش آموزان به اين طور كلاس ها كه خود مدرسش هستند باعث كاهش سطح آموزشي مدارس دولتي شدهاند كه البته جورشان به گردن والدين و ......، بگذاريد داستاني را برايتان تعريف كنم:
در تابستان 64 تصادف شديدي كردم كه منجر به شكستگي بازوي راست و از بين رفتن گوشت مچ دستم گرديد ، از چگونگي بيهوشي و بردن من به بيمارستان و خواهش و تمنا براي بستري شدن، علي رغم وضعيت اسفناكم، كه بگذريم ميرسيم به اين نكته كه من حدود 35 روز در يك بيمارستان دولتي بستري شدم وليكن هيچ گونه بهبودي كه روي دستم صورت نگرفت هيچ، بلكه وضعيت آن بدتر هم شد و در اين 35 روز فقط با تزريق خون(كه آن هم توسط مردم و فاميل تهيه مي شد) و سرم و مصرف دارو از مرگ ناشي از خونريزي جلوگيري كردند.
موضوع از اين قرار بود كه بيمارستان هاي دولتي براي عمل هاي اينچنيني مثل شكستگي و يا جراحيها و غيره پولي به دكتر پرداخت نميكردند، بنابراين هيچ دكتري هم آنجا عمل جراحي انجام نميداد و بيمارستان فقط شده بود محلي براي شناسائي بيماراني مثل من كه نياز به جراحي داشتند و با پخش شايعات و ترساندن بيماران با جملاتي مانند: "دكتر بيمارستان نيست... و رفته خارج از كشور.... و حالا حالاها بر نميگرده..." و يا "در اين بيمارستان امكانات عمل وجود ندارد..." و از اين قبيل حرف ها توسط پرستاران باعث انتقال بيماران به بيمارستان خصوصي ميشدند ، پدر خدا بيامرز ما هم مانند بقيه مجبور بود بعد از تقريبا 35 روز مرا به بيمارستان خصوصي منتقل كند و بعد از يك عمل موفقيت آميزبا همان دكترهاي بيمارستان دولتي به فاصله دو روز ترخيص شدم ولي كاري كه با مبلغ پنج هزار تومان در يك بيمارستان دولتي در طول همان دو روز قابل انجام بود در بيمارستان خصوصي حدود پنج برابر هزينه گرديد.
موضوع اينه كه مشاغلي چون بيمارستان و مدارس كه قرار است خدمات ارزان و رايگان به ما ارائه دهند به دليل وجود بخش هاي خصوصي ضعيف شدهاند، و متاسفانه هنوز هم اين تضعيف ادامه دارد.
منبع : http://www.chafjir.ir/index.php?option=com_content&task=view&id=77&Itemid=1
سخن معلم :
اپیزود اول :
معلم در ابتدای سال تحصیلی سعی می کند ارزیابی از وضعیت تحصیلی دانش آموزان داشته باشد .
پس از کمی پرس و جو مشخص می شود که اکثریت دانش آموزان ظاهرا در سطح خوبی هستند .
البته تعداد نسبتا زیادی هم به مدد تبصره و ... به مقطع بالاتر آمده اند !
پسر جان !
این موضوعی است که شما 2 سال پیش خوانده اید !
چرا چیزی از آن نمی دانید ؟
مگر می شود کسی مطالب سال و یا سال های قبل را نداند اما با نمرات خوب و یا متوسط به مقطع بالاتر بیاید !
پس از کمی پرس و جو مشخص می شود که اکثر آن ها " معلم خصوصی " داشته اند ...
اپیزود دوم :
معلمی در جمع دبیران :
پس از کلی ناله و ناسزا که سرانجام مشخص نمی شود مخاطب کیست ...
هر کس باید فکر خودش باشد !
امتحان را باید سخت بگیری تا ....
دولت من را تامین کند تا من هم درس دهم ...
در این میان معلمی دیگر می گوید : خود را به زحمت نیندازید !
هر روز شرایط را ساده تر می کنند و تبصره های من درآوردی ...
مگر نمی بینی ار مقطع ابتدایی نمره را حذف کرده اند ، در مقاطع دیگر هم قرار است در برخی دروس ارزشیابی توصیفی شود !
اپیزود سوم :
در آستانه روز معلم :
معلمی می گوید باید با اعتراض آشکار خود را به جامعه و دولت نشان دهیم ...
معلمی دیگر : بهترین راه اعتصاب است چون اگر جلوی مجلس برویم می دانی که ...
سنگر ما مدرسه است !
معلمی دیگر :
چرا در این اعتراضات معلمان مدارس غیر انتفاعی همراهی نمی کنند .
چرا در تجمعات فقط از مناطق پایین می آیند !
آیا معلمان مناطق بالا مشکلی ندارند ...
معلمی در گوشه ای می گوید :
به نظر من باید از گرفتن امتحان و یا دادن لیست های نمرات خودداری کنیم ...
این سخن معلم با واکنش سرد همکاران مواجه می شود !
معلمان از این پیشنهاد استقبال نمی کنند ...
اپیزود چهارم :
در جمع دبیران در یک روزی که معلم پرورشی مراسمی را ترتیب داده است .
هر کس از دری سخن می گوید ...
یکی از آن ها می گوید :
چنر بار تاکنون انتقالی به مناطق بالا زده ام اما موافقت نمی کنند .
2 سال درس بدهی خودت را بسته ای !
برخی دروس در آن جا سر قفلی دارد !
آن جا اولیاء برای فرزندانشان ارزش قائل می شوند !
دیگری که از شهرستان آمده است هم امیدوار است که شانس نصیبش شود !
اپیزود پنجم :
در آستانه اعتصاب معلمان قبل از اسفند ...
یکی از اولیاء دانش آموزان خطاب به مدیر مدرسه می گوید :
" اعتراض به وضعیت موجود حق معلمان است ...
اما آقای مدیر !
این معلمی که از رفتن به سر کلاس خودداری می کند اما چرا در کلاس های خصوصی خودش حاضر می شود و کارش را ادامه می دهد ...
این ها گفت و گویی هاست که می توان در بسیاری از مدارس آن ها را یافت .
در این که چرا متاسقانه در برخی از مدارس و میان برخی معلمان چنین تفکر سوداگرانه ای حاکم شده است دلایل بسیاری وجود دارد .
اولین علت آن را باید شاید در وضعیت اقتصادی جامعه و پایین بودن سرانه درآمد خانواده ها جست .
وقتی تفکر تولید جای خود را به " سوداگری و دلالی " می دهد !
و در این مسیر خود دولت پیش قدم است و همه به دنبال او...
البته این مساله مختص به معلمان نیست !
همان گونه که در یادداشت بالا نیز آمده است این معضل در میان اقشار و اصناف دیگر جامعه نیز وجود دارد .
با دستورالعمل و بخشنامه هم نمی توان آن را تغییر داد .
مهم این است که هنجارها و نوع روابط میان فردی بر اساس " هزینه – فایده " شکل گرفته و نهادینه شده است !
جامعه معلمان هم به تدریج در یک رابطه و سیکل دو سویه سیستمی و برای بقاء در طول زمان از این پارادایم ها تاثیر پذیرفته است و به آن تن داده است ...
و شاید از این جاست که جامعه نسبت به معلم و اعتراضش بدبین می شود و سکوت معلمان دیگر در برابر این تبعیت از شرایط به حساب همه گذاشته می شود ...
یادم می آید در سال 1377 به خاطر اجرای پرسشنامه فوق لیسانسم در یکی از مناطق تهران به مدرسه ای رفتم .
وقتی یکی از پرسشنامه ها را به یکی از دبیران دادم در کمال ناباوری این دبیر آموزش و پرورش جمله ای بر زبان راند که ذهن مرا تا مدت ها مشغول داشته بود : " چقدر می دهی تا این پرسشنامه را برایت پر کنم " ؟
هفته قبل یکی از نهادهای دولتی یکی از همین پرسشنامه ها را به دبیران داد و در ازای آن مبالغی نیز پرداخت کرد ...
اگرچه این نمونه را نمی توان به کل جامعه تعمیم داد اما مشاهده حتی یک مورد نیز باید برای مسئولان و دست اندرکاران و همه تفکر برانگیز باشد .
چند سال پیش یکی از همکاران با حالت جدی از من پرسید بابت فعالیت در سازمان معلمان چقدر می گیرم !
گویا این دوست عزیز فراموش کرده بود که این گونه فعالیت ها داوطلبانه است ...
در جامعه ای که نوع و ماهیت روابط بر اساس فرمول های اقتصادی و متقابل شکل بگیرند تنفس در آن جامعه پس از مدتی دشوار خواهد شد .
و همه به تدریج از یکدیگر متنفر و منزجر خواهند شد ...
آیا این وضعیت خوشایند چه کسانی خواهد بود ؟
http://smiedu.blogfa.com/post-2046.aspx
----------------------------------------------------------------------------
مسئولان کلاس ندیده این مطلب را بخوانند ...نخواهند خواند ...
ساری - خبرگزاری مهر: مدیر کل دفتر آموزش و پرورش راهنمایی وزارت آموزش و پرورش با بیان اینکه از هر 15 نفر دانش آموزان دوره راهنمایی در هر سال یک نفر مردود می شود گفت: مردودی یک میلیون دانش آموز در دوره راهنمایی در هر سال تحصیلی یک فاجعه است.
به گزارش خبرنگار مهر در ساری، منوچهر فضلی خانی صبح امروز در گردهمایی معاونین آموزشی ادارات آموزش و پرورش شهرستان های مازندران با انتقاد از نگاه غلط موجود در مدارس برای مردود کردن بی رویه در مقاطع عمومی اظهار داشت: ارزشیابی دانش آموزان دوره های عمومی باید بر اساس ظرفیت های آنان صورت بگیرد.
وی با اشاره به اینکه یکی از سیاست های دفتر آموزش و پرورش راهنمایی حذف مردودی است، خاطرنشان کرد: زمان یادگیری برای هر شخص متفاوت است و قوانین یادگیری کامل اجباری همه دانش آموزان در یک مقطع نا درست است که موجب مردودی های بی رویه می شود.
به گفته وی مردودی یک نفر هم در مقاطع عمومی زیاد است و باید همه قبول شوند که راهکارهایی نیز برای جلوگیری از مشکلات نیز تدوین خواهد شد.
مدیر کل دفتر آموزش و پرورش راهنمایی وزارت آموزش و پرورش از تدوین برنامه درسی ملی خبر داد و گفت: این برنامه شامل تحولات اساسی در حوزه آموزش نظیر تغییرات بسیاری در حجم و محتوی انواع دروس در مقاطع مختلف تحصیلی و هدایت تحصیلی در دوره راهنمایی است که سند آن تهیه شده و در روزهای آینده به شورای عالی آموزش و پرورش برای تصویب ارجاع داده خواهد شد.
وی خاطرنشان کرد: درس آمادگی دفاعی دختران نیز از سال آینده به صورت سراسری در مدارس دخترانه تدریس خواهد شد و زیرساخت های لازم در این خصوص نیز فراهم است.
وی با بیان اینکه شناسایی روش دانش مطبوع برای آموزش در کلاس ها توسط معلمان در یادگیری دانش آموزان تاثیر گذار است، خاطرنشان کرد: رعایت استانداردها با واژه های کلیدی در آموزش باید رعایت شود.
فضلی خانی تصریح کرد: در گذشته معلمی موفق قلمداد می شد که با لباسی پر از گچ و خاک از کلاس درس بیرون بیاید ولی آموزش نوین مدرسی را قبول دارد که همه چیز را به صورت شفاف بیان نکرده و دانش آموز را به تحقیق و پژوهش وادار نماید.
وی بر افزایش کیفیت نسبت به کمیت آموزشی تاکید کرد و افزود: معلمی موفق است که دانش آموز را به صورت یک لیوان خالی نبیند بلکه او را فردی با ظرفیت ها متعدد قلمداد کرده و به آن انسجام ببخشد.
به گفته وی دانش آموزان در دوره راهنمایی دارای مغزی خلاق و دوستدار کار گروهی و مشورت با معلم هستند که اگر این استعدادهای دانش آموزان در آموزش رعایت شود مطمئنا در یادگیری فرد تاثیر به سزایی خواهد داشت.
مدیر کل دفتر آموزش و پرورش راهنمایی وزارت آموزش و پرورش در خصوص کلاسهای درس گفت: تمام یادگیری نباید در کلاس درس صورت بگیرد بلکه کلاس درس باید جایی باشد که دانش آموزان را وادار به پرسش و تحقیق نماید.
وی اضافه کرد: آموزش باید به گونه ای باشد که برای دانش آموز سئوال ایجاد شود و برای یافتن پاسخ برای مدرسه دل تنگی کند.
فضلی خانی با اشاره به اینکه نظارت بر تعامل بین معلم و دانش آموز بعد از رعایت استانداردهای آموزشی ضرروری است، اظهار داشت: رعایت سیستم هدایت نظارتی یکی از ابزارهایی می باشد که بعد از شناسایی و اجرای استانداردها ضروری است.
به گفته وی نبود الگوهای نظارتی در بررسی عملکرد و ارزشیابی مدارس و ارائه شیوه های صحیح مدیریت از مشکلاتی است که در آموزش کشور وجود دارد.
وی یادآور شد: بهترین نوع ارزیابی آموزشی مدارس فرآیند کیفی به وجود آمده در مدارس است.
فضلی خانی در رابطه با عدم رغبت مدیریت مدارس در دوره راهنمایی گفت: عدم رغبت مدیریت در مدارس دوره راهنمایی به خصوص در مناطق محروم به دلیل یکسان بودن حقوق پرداختی معلم و مدیر است که امیدواریم این مشکل توسط خدمات کشوری برطرف شود.
وی از بازماندن مدیران مدارس از مسائل آموزشی و پرداخت به امور کارپردازی انتقاد کرد و اظهار داشت: مدیران مدارس می توانند با ایجاد انگیزه و تقسیم بندی برخی کارها در بین دانش آموزان و تشکل های دانش آموزشی بسیاری از مشکلات مدیریتی مدرسه را بر طرف نمایند.
سخن معلم :
معلم وارد کلاس می شود .
هوا سرد است .
شوفاژ مدرسه رمق گرم کردن ندارد . مشکل با معاون مدرسه مطرح می شود و او این مساله را به مدیر مدرسه احاله می دهد .
مدیر عنوان می کند که لوله ها مستهلک شده اند و باید تعمیرات اساسی روی آن صورت گیرد .
معلم سر کلاس بر می گردد .
بالاخره باید کلاس را اداره کرد !
در حالی که بچه ها می لرزند معلم درس را شروع می کند .
کلاسی با یک تخته سیاه و تعدادی گچ و یک میز و صندلی که حتی یک پریز ندارد !
وقتی مساله را عیب یابی می کنی معاون مدرسه می گوید که پریز ها را کور کرده ایم تا مبادا بچه ها خرابکاری کنند !
سیستم روشنایی کلاس هم از تعدای مهتابی تشکیل شده است که بیش از نیمی از آن ها خاموش اند !
وقتی علت را جویا می شوی معاون می گوید که استارت تعدادی از آن ها توسط دانش آموزان برداشته شده است !
تعدادی هم سوخته است که قرار است پس از اخذ کمک های داوطلبانه از اولیاء تعویض شود !
مدیر مدرسه می گوید که سرانه پارسال را امسال داده اند و مال امسال هم تاکنون پرداخت نشده است !
به کلاس بر می گردیم ...
معلم گچ را به دست می گیرد .
به نظر می رسد جنس گچ نامرغوب است چراکه اولا شبیه سنگ است و دیگر این که موقع کشیدن آن بر روی تخته صدا می کند !
البته معلم این موضوع را چند بار به مسئولان مدرسه گفته است و تنها پاسخی که دریافت کرده است همان جواب های دم دستی و تکراری است ...
معلم در حین تدریس می بیند که تعدادی از بچه ها زیر نیمکت مشغولند !
پس از کمی دقت معلم متوجه می شود که در حال تبادل بلوتوث و اس ام اس هستند ...
به ناچار به آن ها تذکر می دهد ...
کلاس تا دقائقی شلوغ می شود ...
هر کس چیزی می گوید .
پس از مدتی تکلیف بچه ها را بازدید می کند .
برخی از آن ها چیزی ننوشته اند .
معلم علت را می پرسد یکی می گوید غایب بوده است، دیگری مهمان داشته است ، آن یکی بیمار بوده است ، این یکی بلد نیست ، دیگری که خواب آلود است پاسخی نمی دهد اما از چهره اش می توان فهمید که تا دیر وقت پای ماهواره و چت بوده است ...
در حین تدریس برخی از نیمکت ها صدا می کنند!
آن ها عمر خود را کرده اند ...
مدتی که از ساعت کلاس می گذرد برخی از دانش آموزان چرت زده و برخی دیگر دائما ساعت خود را نگاه می کنند !
انگار این دانش آموزان آمده اند تا وقت خود را سپری کنند و در این میان معلمان و کادر مدرسه وظیفه نگهداری آن ها را بر عهده دارند !
تنها چیزی که برای اکثریت این دانش آموزان پیش نمی آید فرآیند و فلسفه سوال است !
چراکه آن ها خود همه چیز را از قبل می دانند !
گویی به آن ها القاء شده است که چه تلاش بکنند و یا نکنند قبولند !
پس چرا باید خود را بیهوده به زحمت انداخت ...
در این میان کافی است نقطه ضعفی در کلام و یا ظاهر معلم ظاهر شود ...
معلم فراموش خواهد کرد که اساسا چرا به کلاس آمده است !
زنگ می خورد ...
کاش به جای یک در چند در وجود داشت !
معلمان به دفتر می آیند .
یکی می پرسد از نظام هماهنگ پرداخت چه خبر ؟
دیگری می گوید که چند ماه است قسط هایش را نداده است و شرمنده ضامن هایش شده است ...
معلمی در گوشه ای نشسته و به دیوار می نگرد .
همکاران می گویند همسرش مبتلا به سرطان غدد لنفاوی است .
دو شب پیش برای خرید آمپولی رفته و چون مبلغ مورد نظر یعنی 860000 ریال را نداشته برگشته است ...
توان رفتن به خانه را ندارد ...
دیگر از نالیدن خسته شده اند ...
ظرفیت ها به سر رسیده اند ...
اما این روزمرگی با سکوت شیرین تر می شود !
و در گوشه ای دیگر ...
کسی بانگ بر می آورد ...
پرتقال فروش کجاست !
http://smiedu.blogfa.com/post-2045.aspx
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر