گفت و گوی " سخن معلم " با یک " معلم شرکتی "

 

 

پدیده " معلمان شرکتی " در راستای دستور العمل سامان دهی نیروی انسانی و در زمان وزارت آقای علی احمدی شکل گرفت .

به نظر می رسد هدف از این کار جبران بخشی از نیروی انسانی خارج شده از بدنه وزرات آموزش و پرورش ناشی از پیامدهای بازنشستگی پیش از موعد و نیز صرفه جویی و بهینه سازی در منابع مالی وزرات آموزش و پرورش بوده باشد .

می توان گفت اکثریت این نیروها فاقد آموزش ها و نیز مهارت های اولیه برای تصدی حرفه معلمی هستند و ابتدا به ساکن وارد آموزش و پرورش شدند .

کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس نسبت به ورود این نیروها واکنش نشان داد اما به علت ماهیت غیر تخصصی و عملکرد سیاسی کلیت مجلس ، این واکنش ها در همان حد " حرف " باقی ماند ...

وزیر جدید آموزش و پرورش نیز قول داده است که در آینده این سیستم گزینش نیرو را برچیند .

" سخن معلم " قبلا مطالب گوناگونی را در مورد این نیروها منتشر کرده است .

این بار تصمیم گرفتیم که مستقیم با یکی از این نیروها به گفت و گو بنشینیم .

این گفت و گو در یکی از مدارس شهرستان شهریار صورت گرفته است .

 سخن معلم :

مدرک شما چیست و در چه رشته ای تدریس می کنید ؟

م . ش :
لیسانس علوم اجتماعی از دانشگاه آزاد اسلامی رود هن هستم و درس " مطالعات اجتماعی " را در دبیرستان تدریس می کنم.

سخن معلم :

چند سال دارید و آیا متاهل هستید ؟

م.ش :

26 سال دارم و متاهل هستم .

سخن معلم :

کی شروع به کار کردید ؟

م.ش :
 امسال از طریق یکی از این شرکت ها وارد آموزش و پرورش شدم .

سخن معلم :

در مورد شرایط کاری ، میزان حقوق و یا مزایا ، بیمه و... بگویید ؟

م.ش :

بابت هر ساعت کار به من 1800 تومان می دهند . بیمه تامین اجتماعی هستم . دو سال در آموزش و پرورش کار کنم یک سال سابقه محسوب می شود . حق عائله مندی نمی دهند . بیمه من هم تا تاریخ 19/3/1389 اعتبار دارد . فیش حقوقی هم نداریم . وام نمی دهند . تابستان هم حقوق نداریم .

سخن معلم :

در تابستان چه کار می کنید ؟

 م.ش :
اکثر اوقات کارگری می کنم .

سخن معلم :

آیا همین مقدار حقوق ماهانه به شما پرداخت می شود ؟

م.ش :

خیر . از ابتدای سال تا کنون فقط 250 هزار تومان به من داده اند !

سخن معلم :

وضعیت مسکن شما چگونه است ؟

م.ش :

در حال حاضر مستاجر هستم . در یکی از روستاهای شهریار جایی را که البته نمی توان نام مسکن بر آن نهاد به مبلغ 2 میلیون تومان ودیعه و ماهی 15 هزار تومان اجاره کرده ام .البته از این 2 میلیون تومان یک میلیون آن را از پدر خانمم گرفته ام !

سخن معلم :

آقای... چگونه با این شرایط زندگی می کنید ؟

م.ش :

مجبوری است !

اگر این کارراهم نکنم باید به لشکر " بیکاران " بپیوندم ! از " هیچی " بهتر است ...

من که با این تحصیلات و سابقه خانوادگی نمی توانم کار خلاف بکنم ...

فعلا به همین مقدار بسنده کرده ام . باید به این وضع عادت کنیم . با هزار امید و آرزو درس خواندیم ولی حالا این وضعیت ماست ...

سخن معلم :

برایتان آرزوی موفقیت دارم و از وقتی که در اختیار ما قرار دادید سپاسگزاریم .