۱۳۸۹ خرداد ۲۷, پنجشنبه

نظریه پردازی در آموزش و پرورش ... واقعیات و یا تفسیرها ؟













 گاهی اوقات افرادی در پست های مهم و کلیدی آموزش و پرورش اظهار نظرهایی می کنند که واقعا هر فردی را به شگفتی و تعجب وا می دارد !



از جمله این نظرات که متاسفانه از فرط تکرار در این چند سال اخیر شکل یک رویه و یا سنت را به خود گرفته است آموزش فلسفه به کودکان در دوره دبستان است !


بخوانید :


" آموزش فلسفه به دانش آموزان دوره ابتدایی


معاون پژوهش و برنامه ریزی وزارت آموزش و پرورش گفت: یکی از حوزه هایی که در برنامه درس ملی پیش بینی کرده ایم آموزش حکمت، فلسفه و تفکر به دانش آموزان دوره ابتدایی است.


حجت الاسلام دکتر محی الدین بهرام محمدیان در گفتگو با خبرنگار مهر با اعلام این خبر افزود: یکی از حوزه هایی که در برنامه درس ملی پیش بینی کرده ایم، آموزش حکمت، فلسفه و تفکر به دانش آموزان است.


معاون پژوهشی وزارت آموزش و پرورش ادامه داد: فلسفه به صورت تلفیقی در دوره ابتدایی آموزش داده خواهد شد و در دوره متوسطه نیز در رشته علوم انسانی به شکل یک کتاب تدریس می شود.


محمدیان درباره نحوه چگونگی تدریس فلسفه و حکمت به دانش آموزان دوره ابتدایی ادامه داد: عمده سئوال فلسفه چرا، چگونگی و چیستی است و می خواهیم در دانش آموزانمان این توانایی را ایجاد کنیم که بتوانند در مورد آنچه که از پدیده های اجتماعی و سیاسی برایشان پیش می آید این سه سئوال را مطرح کنند و به جواب برسند.


رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی تاکید کرد: قرار نیست کتابی در این باره تدوین شود بلکه فلسفه را به شکل تلفیقی به دانش آموزان آموزش می دهیم.


معاون پژوهشی وزارت آموزش و پرورش تاکید کرد: امیدواریم با تصویب درس ملی، هرچه زودتر فلسفه یا فلسفی اندیشیدن را به دانش آموزان آموزش دهیم. "


۱۳۸۹/۰۳/۲۴


این در حالی است که کودکان به هیچ وجه ظرفیت درک تفکر و مفاهیم انتزاعی را ندارند و حتی در دوره دوم آموزش که در سنین بین 9 تا 13 سالگی است نباید مفاهیم انتزاعی تدریس شود و در پاسخ به سوالات دانش آموزان باید آن ها را به احساسات و تجربیات خودشان ارجاع داد .


حال باید این سوال اساسی و جدی را از این دوست روحانی مطرح کرد که بیان این سخنان بر اساس کدام یافته و یا پژوهش روان شناختی است ؟


آیا ایشان مدرسه را با حوزه علمیه اشتباه گرفته اند ؟


در حالی که در مدارس ما حتی محیط استاندارد و یا مناسب برای آموزش مفاهیم عینی وجود ندارد و بیشتر کلاس ها به روش سخنرانی و فارغ از روش های نوین تدریس اداره می شود چگونه می توان این مفاهیم را بدون توجه به مقتضیات سنی و شرایط آموزش داد ؟


در تعلیم و تربیت نوین از همان ابتدای آموزش بر روی تفکر انتقادی ( Critical thinking ) و نیز تفکر خلاق تاکید می شود و جهت گیری آموزش نیز بر فرآیند طبیعی خودش استوار است و سعی می شود که هر فردی استعداد خودش را در این فرآیند بازیابی نماید .


آیا این چرخه در مدارس ما وجود دارد و یا این که انتظار این است که دانش آموزان اصولا افرادی مطیع و غیر پرسشگر بار آیند ؟


آیا در مدارس فرصت کافی به دانش آموزان برای تمرین و آداب " گفت و گو " و " تحمل یکدیگر " داده می شود و یا این که هدف پر کردن ذهن از انبوهی از معلومات و تکرار جریان رسمی و روزمره است ؟


البته همان گونه که ایشان در بحت تاسیس سازمان نظام معلمی پس از کلی تبلیغات و مصاحبه فراموش کرد که اساسا چه گفته است شاید این سخنان ایشان نیز بر همان سیاق باشد !


بگذریم ....

۵ نظر:

معلم نامه گفت...

نتیجه دین زدگی سیاست، دین زدگی اجتماع، دین زدگی آموزش، دین زدگی... غیر از این نخواهد بود!
.
موفق باشید.

مهدی بهلولی گفت...

درود به جناب پورسلیمان
پیرامون دو سال پیش،نوراله اکبری،شماره ی نخست ماه نامه ای را به من داد به نام :"مدرسه سالم" که همچنان پیش من مانده است( شاید از سر رودربایستی، اکبری سراغش را نگرفت و من هم تاکنون،به اصطلاح آن را پیچانده ام!). ویژه نامه ای است درباره ی "فلسفه برای کودکان و نوجوانان". در این مجله،چند کتاب که از زبان انگلیسی، برگردانده و منتشر شده هم، معرفی شده است :"داستان های فکری برای کودکان" و "راهنمای معلم" نوشته ی فیلیپ کم و برگردان احسانه باقری. می خواهم بگویم گویا اصل مطلب چندان پربیراه نیست اما آنچنان که در مقاله های این نشریه آمده است،انجام آن،ساده و سرسری هم نیست وشرایطی نیاز دارد. کلاس فلسفه برای کودکان و نوجوانان،با خوانش داستان هایی ویژه آغاز می شود و سپس با رهبری آموزگار، پرسش ها درباره ی داستان آغاز و بحث به پیش می رود. با این شیوه دانش آموزان با گام های اندیشیدن، آشنا می شوند : طرح پرسش،توجه به دیدگاه های دیگران،کشف مشابهت ها،تنظیم معیار و استفاده از آن، پرداختن به تصحیح نظر خویش و...
من البته فکر می کنم که اگر چنین کلاسی پدید آید،با این سامانه ی آموزشی و اندیشه حاکم برآن، چیز دیگری از آب درخواهد آمد که دانش آموزان را حتی از نام فلسفه بیزار خواهد کرد!

سخن معلم گفت...

سلام
دوست عزیز
معلم نامه
از نظر شما سپاسگزارم .
متاسفانه بیم آن می رود که این بحث در کنار سیاست زدگی به چیزی منجر شود که نامش را بتوان " شست وشوی مغزی " نام نهاد ...
سبز و پیروز و پایدار باشید.

سخن معلم گفت...

سلام
دوست گرانمایه
جناب بهلولی
همان که گونه که شما عنوان کرده اید شرایط و مهم تر از همه " آموزگار " در پیاده شدن این سامانه نقشی مهم و راهبردی دارند .
و بعید است با چنین سامانه ای که اساسا با پرسش و پرسشگری مخالف است راه به جایی ببرد ...
در کلاسی که معلم آن برای طرح موضوعات روزمره اجتماعی دائم خود را " سانسور " می کند چگونه می توان از فلسفه ای سخن گفت که خط قرمزی نمی شناسد و همه چیز را مورد پرسشگری قرار می دهد ...
طبیعت کودکان کنجکاوی و واکاوی در مورد همه چیز است و در یک نظام آموزشی ایدئولوژیک همان فرجامی را خواهد داشت که شما به آن اشارت داشته اید .
سبز و پیروز و پایدار باشید.

... گفت...

دموکراسی میگوید: حرفت را خودت بزن نانت را من می خورم.


مارکسیسم میگوید: نانت را خودت بخور حرفت را من میزنم.


فاشیسم میگوید: نانت را من میخورم، حرفت را هم من میزنم، تو فقط برای من کف بزن.


اسلام حقیقی میگوید: نانت را خودت بخور، حرفت را هم خودت بزن، من برای اینم که به حق برسی.


اسلام دروغین میگوید: تو نانت را بیاور بده به ما، ما قسمتی از آن را جلویت می اندازیم و تو حرف بزن ... اما حرفی که ما می گوییم.