- ایجاد گرایش منفی یا مثبت در فرد نسبت به نظام و عمل سیاسی
- ایجاد مهارت برای انجام عمل سیاسی
علاوه بر این ، نظام آموزشی در سطوح بالاتر ، نقش دیگری هم در ارتباط با نظام سیاسی ایفا می کند :
- ایجاد صلاحیت و شایستگی برای بر عهده گرفتن نقش های سیاسی .
در جوامعی که دارای نظام سیاسی قانونی اند ، کسانی که سابقه ی خانوادگی و اشرافیت دارند دیگر به صرف این سابقه نمی توانند نقش های سیاسی را عهده دار شوند بلکه آنانی که :
-از نظر ذهنی توان مندند ؛
- می توانند به خوبی تحلیل کنند ، راه حل ارائه دهند و در نتیجه خوب تصمیم بگیرند ، نقش های سیاسی را بر عهده دارند و این کاری است که نظام آموزشی انجام می دهد .
سوابق تحصیلات روسای جمهوری ، نخست وزیران ، وزرا ، معاونان و مشاوران و... این مدعا را تایید می کند .
بنابر آن چه گفتیم ، نظام سیاسی در صورتی که بخواهد دوام داشته باشد ، باید به طور مداوم متوجه نظام آموزشی باشد . مسیر بسیاری از جوامع که نظام آموزشی آن ها به جای تربیت افراد سازگار با نظام سیاسی ، افرادی ناسازگار تربیت می کند در نهایت به تغییر نظام می رسد . نمونه های این امر :
- نظام سیاسی خودکامه یا دیکتاتوری است که در نظام آموزشی آن مفاهیمی چون آزادی و برابری آموزش داده می شود و افراد به جای وفاداری به نظام دیکتاتوری برای به دست آوردن آزادی و برابری سر به شورش بر می دارند ؛
- نظام های وابسته که در آموزش آن ها ارزش هایی چون استقلال و کارایی برای افراد درونی می گردد و افراد در جهت ناسازگاری با این نظام ها تربیت می شوند ،
- در نظامی که اطاعت بی چون و چرا و تملق یکی از شیوه های دست یابی فرد به نقش های سیاسی است و در نظام آموزشی آن تملق و چاپلوسی امری غیر اخلاقی و مذموم تلقی شده ، فرد به ناسازگاری دچار می شود ،
- و....
تعجب نکنید !
این متن مربوط به کتاب مطالعات اجتماعی سال اول متوسطه صفحات 130-129 است .
جالب است که دراین متن طی یادداشت 14-5 از دانش آموزان و معلم خواسته می شود که این ها را در کلاس مورد بحث قرار دهند !
شاید مطالعه دقیق این متن ، این حسن را داشته باشد که معلمان و اولیاء دانش آموزان متوجه برخی ناسازگاری ها و تمردها پیرامون خود بشوند .
دانش آموزان تا زمانی که وارد زندگی اجتماعی نشده اند آرمان گرا هستند و اصلا مشخص نیست که با وجود گسترش و توسعه بیش از پیش وسایل ارتباط جمعی و نیز انتظارات آن ها از جامعه و مقایسه تطبیقی آن با دیگر جوامع بتوان این " آرمان گرایی " را با " واقعیات " جامعه پیوند زد ضمن آن که روز به روز فاصله نسل ها در حال افزایش است .
از سوی دیگر ، این متن هشداری است به برخی که معلم را غیر سیاسی می خواهند !
اگر قرار است که مدرسه نسبت به نظام و عمل سیاسی گرایش مثبت و یا منفی ایجاد کند و در گام دوم مهارت را برای عمل سیاسی آموزش دهد و در آخرین مرحله صلاحیت و شایستگی در دانش آموزان برای بر عهده گرفتن این نقش های سیاسی در آینده در آن ها ایجاد کند ؛ مگر ممکن است که عنصر معلم را منهای این کاراکترها در نظر گرفت ؟!
متاسفانه برخی آگاهانه مسائل مربوط به " صنف " معلمان را فقط در این حوزه می خواهند ...
از نظر آن ها سیاسی بودن یک معلم کاری زشت و نابخشودنی است و جالب است که برخی معلمان و تشکل های آن ها نیزاین تفسیر را پذیرفته اند !
از نظر آن ها ، مسائل صنفی معلمان فقط در ارگانیزمی از سر به پایین خلاصه می شود و نیازهای بالاتر از این مرحله با این توجیه که فعلا نیازهای سطح پایین ارضا نشده اند به فراموشی عمدی سپرده می شوند !
قبلا در این حوزه به تفصیل سخن گفته ایم ...
اما نکته مهم این است که معلمان هرگز نباید نقش خود را به یک ماشین تدریس ( Teaching machine ) کاهش دهند !
طبق آن چیزی که در بالا گفته شده است واقعا دورنما و افق آینده یک جامعه توسط معلمان ساخته می شود اما متاسفانه این خودباوری و اتکا به نفس مدت هاست که در نهاد معلمان به خاموشی گراییده است و ماشین ویرانگر " الیناسیون " به تدریج مرزهای انسانیت و آزادگی را پشت سرنهاده است ....
اگر معلمان واقعا خواهان اعاده اقتدار و مرجعیت خود در جامعه هستند باید که نقش اصلی خود را فراموش نکنند هرچند طی این فرآیند امری مشکل و طاقت فرساست ....
۲ نظر:
درود به جناب پورسلیمان
در پیوند با این مطلب، چند روز پیش کتابی خواندم با نام:" نقش مدرسه در بازتولید نظام سیاسی" که انتشارات کمیل و به سفارش مجمع تشخیص مصلحت نظام در سال 1387چاپ کرده است. نویسنده ی آن نیز سید اسدالله اطهری است. من خواندن این کتاب را برای همه ی دوستان مفید می دانم. بد نیست که یک پاراگراف آن را با هم بخوانیم : " در حال حاضر که دهه سوم انقلاب به پایان می رسد و جایگاه سیستم آموزش و پرورش در چشم انداز 20 ساله ی کشور مشخص شده است ،باید بیش از پیش مسآله تحول در سیستم آموزش و پرورش پیگیری شود؛به خصوص که در شرایط حاضر نظام آموزش و پروش کشور از توان محدودی جهت بازتولید نظام جمهوری اسلامی ایران برخوردار است و این امر می تواند در آینده نزدیک ،کشور را با دوگانگی ها و مشکلات ساختاری فراوانی همراه سازد. چنانکه در حال حاضر نیز عدم کارایی مدرسه در بازتولید نظام سیاسی،موجب شده است که با گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی،ایران از سرمایه های اجتماعی خود سود کافی نبرد و نسبت به تقویت این عامل مهم اهتمام نورزد. "ص 150
سلام
از نظر شما سپاسگزارم.
واقعا حیات یک نظام سیاسی بسته به نظام آموزشی آن است و اولین عنصری که باید مورد توجه تام قرار گیرد معلم است .
آقایان دیر به فکر افتاده اند !
سبز و پیروز و پایدار باشید.
ارسال یک نظر